صفحه ٢٦٤

بپذيرد، در حالى كه دشمنى با راز، يكى از صُوَر دشمنى با امورى است كه آن امور از سطح فكر انسان هاى معمولى بالاتر است. امورى هست كه در حد فهم افراد معمولى نيست، ولى علم جديد با اصرار بر روى كمّيت ها عملًا كارى مى كند كه همه ى انسان ها در فهم و شعور، از حدّ انسان هاى معمولى بالاتر نباشند، جوانان تحت تأثير همين فكر و فرهنگ، ارزشى براى پدران و مادران خود قائل نيستند، با اين تصور كه آنچه آن ها مى فهمند ما نيز مى فهميم.
اصرار بر كمّيت گرايى و نفى معنويت، كار را به آنجا مى كشاند كه معتقدين به راز به عنوان انسان هاى غير منطقى قلمداد مى شوند. به گفته ى رنه گنون: « [همسان كردن ] دنياى جديد بالضروره مستلزم كينه ورزى نسبت به هرگونه برترى است ... بارى در نزد همه ى كسانى كه كما بيش از روحيه ى جديد متأثرند، اين روحيه با كينه ورزى نسبت به راز و هر چيزى كه كم و بيش به راز شباهت دارد، همراه است». «1»

آفات غفلت از عقل قدسى 
عرض شد لازمه ى فكر جديد انكار هرگونه مرجعيت روحانى است كه از عالم مافوق بشرى سرچشمه مى گيرد. بر همين اساس تصور مى شود مى توان با آموزش هاى رسمى به همه ى آنچه هست دست يافت. يك شخص با گرفتن دكتراى اسلام شناسى مى خواهد آنچه در دين است را بفهمد، چون دين را چيزى جز همان دستورات ظاهرى نمى شناسد. در اين طرز فكر اعتقاد به داشتن قلبِ نورانى براى فهم بعضى از حقايقِ دينى