صفحه ٢٦٥

جايى ندارد. در حالى كه بعضى از قسمت هاى دين را افراد خاص و در شرايط خاص درك مى كنند و هر كسى قادر به درك آن ها نيست، حتى اگر فردى چندين دكترا در رشته هاى مختلف علوم اسلامى داشته باشد، باز بايد بداند راه فهم رازهاى دين راه ديگرى است. جمع آورى اطلاعات، كار عقل جزئى است و عقل انسان ها براى پژوهش، همان عقل جزئى است و عقل جزئى چنانچه از طريق تزكيه به عقل قدسى وصل شود، نورانى مى گردد، زيرا مطالعه، يك چيز است و مجاهده چيز ديگر. در مجاهده تحولى مبنايى در انسان به وجود مى آيد و ساحت او تغيير مى كند، تا شايسته ى ارتباط با عالم بالا گردد.
كسى كه منكر حقايق قدسى است، تلاشى هم در جهت اتصال به آن حقايق نمى كند و در عقل جزئى خود مى ماند و نمى تواند همه ى حقايق و جوانب را درك كند. نتيجه آن مى شود كه براى زندگى خود صرفاً در محدوده ى عقل جزئى خود برنامه هايى مى ريزد كه آن برنامه با حقايق عالم نمى سازد و در نتيجه با معضلاتى روبه رو مى شود كه در ابتدا باور نمى كرد كار به اين جاها بكشد. به گفته ى قرآن: «وَبَدَا لَهُمْ سَيئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يسْتَهْزِئُون»؛ «1» و نتيجه ى گناهانى كه مرتكب شده اند برايشان ظاهر مى شود و آنچه را كه مسخره و انكار و بدان ريشخند مى كردند آن ها را فرا گرفت.
چون بشر از عقل قدسى كه قادر است در نظام بشرى نور بتاباند، جدا شد و بينايى خود را در فهم سنن الهى از دست داد و با عقل جزئى كه