صفحه ١٥١

فقيه و حكومت اسلامى نه تنها روح و روان خود را معنوى كنند، بلكه مشكلات اقتصادى شان را هم حل نمايند تا گرفتار شرايطى نشوند كه دموكراسى امروزين غرب براى بشر پديد آورد.

محدوديت دانش مدرن 
مطلب ديگرى كه در رابطه با كوردلى تمدن غربى مطرح است و هرج و مرج اجتماعى و روانى را پديد آورد محدود شدن اين تمدن به دانش مادى است.
علمِ غربى كه به حقايق روحانى پشت كرد و در چهارصدساله ى اخير توسعه يافت، فقط و فقط مربوط به مطالعه ى جهان محسوس مى باشد، اين علم تنها روش هايى را كه با عالم محسوس مرتبط است روش هاى «علمى» اعلام كرد و هر روش ديگرى را غير علمى خواند و با اين كار هر علمى را كه مربوط به ماده نيست انكار كرد، به طورى كه دانش آموختگان علم جديد اگر هم به معنويات معتقد باشند آن ها را قابل انديشيدن نمى دانند. به گفته ى رنه گنون؛ «وقتى يك دانشِ مادى صرف، به منزله ى يگانه دانشِ ممكن جلوه كند، و وقتى افراد بشر عادت كرده اند كه بيرون از اين دانش هيچ معرفتى را ارزشمند نشمارند، و وقتى هرگونه آموزش و تربيتى كه انجام مى شود هدفش اين است كه برافراد بشر پرستش اين علم را تلقين كند، در آن صورت چگونه اين افراد مى توانند عملًا ماترياليست نباشند؟ يعنى چگونه مى توانند جميع مشغله هاى خود را معطوف به ماده نبينند؟ به چشم متجددين گويى هيچ چيز جز آنچه ملموس و مشهود باشد وجود ندارد و يا دست كم اگر هم بپذيرند كه چيزى غيرمادى وجود دارد، چنين