صفحه ١٥٠

دموكراسى موجود انداخت و با چيزى بسيار بدتر از قبل روبرو شد. كليسا در تاريخ دراز مدت خود قاعده ى حاكميت انسان هاى برگزيده ى معنوى را دنبال مى كرد و سال ها كشورهاى مسيحى را اداره مى كرد، اشكال از وقتى پيش آمد كه عده اى بدون هيچ شايستگى معنوى واسطه ى بين خدا و مردم شدند. مثل اين است كه ولى فقيه بخواهد به جاى حكم خدا، هوس خود را حاكم كند و ما هم به جاى اين كه با آن شخص مخالف شويم كه حكم خدا را نمى گويد، با اصل ولايت فقيه به مقابله و به مخالفت بپردازيم. همان كارى كه اروپاى بعد از رنسانس كرد، به جاى آن كه با چنين كشيشانى مخالفت كند، با حاكميت دين مخالفت كرد و در هدايت جامعه اصل را بر رأى مردم گذاشت.
درست فهميدن جايگاه ولايت فقيه باعث مى شود كه متوجه ضرورت آن در حال حاضر باشيم و از آن طريق بتوانيم بسيارى از مشكلات تاريخى خود را جبران كنيم. غفلت از وضع تاريخى كه در آن هستيم موجب مى شود تا با آرزوهاى وَهمى باز به عقب برگرديم. مطمئناً اگر روش حكومتى فدرال آلمان در اين كشور جايگزين شود، وضع از اين هم كه هست بدتر خواهد شد. زيرا اولًا: ما در شرايط تاريخى ديگرى هستيم. ثانياً: ملت ما به دنبال اهداف ديگرى هستند كه مكتب تشيع در منظر آن ها قرار داده است و از طرفى ما در حال حاضر نسبت به اروپا جزء كشورهاى فقير هستيم. در حالى كه آن ها سالهاى سال با انواع چپاول ها و استعمارگرى ها براى خود سرمايه ها اندوخته اند و با اين همه با مشكلات بزرگى روبه رو هستند. مردم ما، به دلايل فراوانى بايد براى ديندارى و پذيرفتن حكم خدا در زندگى فردى و اجتماعى آماده شوند و با ولايت