صفحه ٢٠٦

شرايط نفى غرب 
در رابطه با سرنوشت پرماجراى غرب اگر در شناخت مبانى فكرى و عملياتى آن تمدن بى حوصلگى به خرج دهيم، بدون آن كه بخواهيم در عمل به سوى غرب قدم مى زنيم و بسترى را كه فعلًا غرب براى زندگى مردم جهان فراهم كرده، تنها بستر براى زندگى مى پنداريم. در حالى كه با شناخت غرب از يك طرف، و شناخت روح اسلامى تشيع از طرف ديگر مى توان زير سايه ى دين هر چه سريع تر شرايط نفى غرب را در كشورهاى اسلامى فراهم نمود.
هر كارى بايد از معرفت آغاز گردد تا به نتيجه ى مطلوب برسد، هرگز نمى توان كار ارزش مندى انجام داد و در عين حال پشتوانه ى معرفتى آن ضعيف باشد. «اگر با معرفتى دقيق كيفيت حقيقى دنياى مدرن درك مى شد، بى درنگ وجود جهانِ مزبور به عدم مى گراييد»؛ «1» و اين تنها شرط از بين رفتن تمدن غربى است.
ما براى از بين بردن وابستگى خود به فرهنگ مدرنيته، به اندازه اى آمادگى پيدا خواهيم كرد كه به وخامت اوضاع پى ببريم. زمانى كه به روشنى و با بينش توحيدى خود به وَبال بودن فرهنگ تجدد آگاه شديم، آن فرهنگ بى هيچ تلاشى از بين مى رود. تمام تلاش ما در رابطه با غرب و مدرنيته در اين راستا بايد باشد كه روشن شود وضع تمدن غربى بسيار وخيم تر از آن است كه بتوان فكر كرد. اين تمدن روح جهان را فاسد كرده است و در اثر آن افق بشريت به سياهى متمايل شده است.