صفحه ٢٦١

مى سازد» «1» و فقط به سطحى ترين معنا از دين اجازه ى بروز و ظهور داده مى شود.
در گذشته در محدوده اى كم تر و به صورت هاى گوناگون در جوامع بشرى گرفتار سطحى نگرى در دين بوده ايم و خسارت هاى زيادى هم به بشر وارد شده است. يك زمان شيعه گرفتار اخباريون شد، كسانى كه ظاهرِ شريعت را چسبيده بودند و هرگونه تدبّر در دين و اجتهاد در روايات را بدعت مى دانستند. همين طرز فكر از طريق اشاعره در اهل سنت پديد آمد و به اسم رعايت شريعت خالص، جامعه را به تحجر و سطحى نگرى گرفتار كردند. همين نوع ذهنيت است كه وقتى حضرت امام خمينى «رضوان الله عليه» در حوزه علميه قم حكمت و فلسفه درس مى دهند، ظرف آبى كه مرحوم آقا مصطفى فرزند ايشان از آن آب خورد را آب مى كشد، چون معتقد است هركس حكمت و فلسفه درس بدهد، از شريعت خارج شده و نجس است. اگر عنايت بفرماييد حرف اصلى آن ها اين بود كه همه ى دين را همه بايد بفهمند، پس حالا كه ما حكمت را نمى فهميم پس حكمت دين نيست.

فرهنگ رازآموزى دين 
شاخصه ى طرز فكرى كه امروزه مى خواهد همه چيز را در حدّ كمّيت ها نازل نمايد و آن را محاسبه پذير كند، فرهنگ غرب است، و از آن جايى كه فعلًا غرب در بيشتر جاها وجود دارد، اين طرز فكر در بيشتر جاها حاضر است. حوزه و دانشگاه هم ندارد، عمده آن است كه متوجه