صفحه ٢٦٩

غرب و واژگونى ارزش ها
تمدن غربى با چشم بستن بر روى معنويات، طورى فرهنگ خود را تئوريزه و سازماندهى كرده است كه گويا افراد معتقد به حقايق غيبى در جاى متهم هستند! شايد بتوان گفت اساسى ترين دليلِ ظلمانى بودن اين تمدن در همين نكته نهفته است. وگرنه هميشه در تاريخ افراد لاابالى و كسانى كه به حقايق معنوى وقعى نمى نهاده اند، بوده اند، ولى نه به عنوان فرهنگى كه مدّعى باشد، بلكه به عنوان گناهكارانى كه نتوانسته اند بر اميال خود غلبه كنند. انبياى الهى و متدينينِ به عالم غيب و قيامت داراى شعور لطيفى بوده و هستند كه در عين توجه به حقايق معنوى، از وجود و نور آن ها در جان خود بهره مند مى شدند، تا آن جايى كه مظاهر عالم غيب را در عالم ماده مى شناختند. مثلًا در روايت داريم رسول خدا (ص) مى فرمايند: «مَا بَينَ قَبْرِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّة»؛ «1» بين قبر و منبر من باغى است از باغ هاى بهشت. يا محل وادى السلام در پشت نجف را مظهرى از بهشت مى ديدند. «2» بعضى از روح ها آنقدر لطيف اند كه مى توانند حقايق معنوى جارى در عالم ماده را حس كنند، به طورى كه عالم ماده حجاب بين آن ها و آن حقايق نمى شود. آرى ديدن حقايق و اسرار غيبى، نياز به روحِ تربيت شده و رشد يافته دارد كه بايد زمينه ى آن فراهم شود، حال عنايت كنيد كار به كجا كشيده است كه نه تنها تمدن غربى متوجه چنين نقصى در خود نيست، بلكه معتقدين به اين حقايق را مسخره مى كند.