صفحه ١٦٦

         كشتى بى لنگر آمد مرد شَر             كه ز بادِ كژ نيايد او حذر
             لنگر عقل است عاقل را امان             لنگرى دريوزه كن از عاقلان 

با توجه به امر فوق است كه تأكيد مى شود، هيچ گونه راهى غير از دين و راه كارهاى دينى براى رهايى انسان از هجوم تبليغاتى كه تمدن غربى بدان دامن مى زند، نمى توان يافت. حتى اگر القائات غيردينى اندك مقاومتى نسبت به تبليغات غربى در جامعه پديد آورند، تأثير آن ها موقتى است و در حدى نيست كه روح انسان را متوجه ثابتات عالم بكند. دين به جهت قدرت ذاتى كه دارد و مى تواند از طريق ملكه ى تقوى، جان انسان را متوجه حقايق پايدار عالم نمايد، امكان كنترل بازى هاى خيال را در انسان پديد مى آورد تا انسان ها بتوانند در برابر تمدنى كه با تحريك خيال انسان ها خود را بر ساير ملل تحميل مى كند، پايدارى و مقابله كنند.

عدم جدائى تكنولوژى از فرهنگ غربى 
از جمله سؤالاتى كه در اين گونه مباحث پيش مى آيد اين است كه با توجه به آنچه در باب ماهيت اين تمدن بيان شد، بالاخره ما در برابر اين تمدن، و پيرو آن در رابطه با صنعت و تكنولوژى كه با روح تمدن غربى به وجود آمده اند و با آن يگانه اند، چه موضعى بايد بگيريم؟ در جواب بايد عنايت داشته باشيد حال كه كار ما بدانجا رسيده كه اين صنعت را به عنوان يك ضرورتِ ناگوار بايد بپذيريم، لااقل بدانيم استفاده كردن از آن، فقط به عنوان سلاحى است كه بتوان به وسيله ى آن در برابر سيطره جويى غرب پايدارى كرد و هستى خود را حفظ نمود، وگرنه چيز ديگرى نخواهد بود. ممكن است ابتدا تصور بفرماييد مى توان صنعت و تكنولوژى را از فرهنگ