صفحه ١٣٢

است. وقتى دين الهى در ميان نباشد عمق انحراف جامعه نامعلوم مى ماند و تا نابودى خود جلو مى رود. بر اساس همين قاعده خبرگان و انديشمندان در نظام جمهورى اسلامى يك رهبر و يك رئيس جمهور پيش بينى كردند، زيرا رئيس جمهورگرفتار كار اجرايى است و از آن جايى كه كار اجرايى عموماً با موانعى روبه روست و نسبت به جنبه ى آرمانى جامعه همواره عقب تر است، بايد رهبرى باشد كه جنبه آرمانى و اهداف اصلى نظام را متذكر شود تا همواره جهت ها به سوى آرمان ها سير كند و توجيه حضور موانع، موجب غفلت از اهداف نشود. آنچه را رهبر نظام الهى مدّ نظر دارد، اهدافى است كه اسلام متذكر آن است، ولى آنچه رئيس جمهور مدّ نظر دارد اجراى برنامه ها و عبور از موانع براى رسيدن به اهداف است، در اينجا است كه اگر موانع فراوان باشد مسئولان اجرايى كشور به همان اندازه كه توانسته اند موانع را برطرف كنند راضى مى شوند و اهداف بلند مدت فراموش مى شود.

تحميل جهالت بر حكمت 
در مورد دعوت انسان ها به دين، مسئله به اين صورت است كه انسان ها نياز به دين دارند ولى دين، محتاج مؤمن شدن انسان ها نيست، بلكه آن ها نيازمند دين هستند. پيامبران مردم را متوجه دين و جايگاه آن در زندگى اجتماعى و فردى شان كردند و رفتند، حالا مردم بايد به دنبال دين بروند تا زندگى خود را از دست ندهند. آدم ها بايد به علماى دين روى آورند تا دين را در اختيار آن ها قرار دهند، نه اين كه علماء به مردم التماس كنند بياييد ديندارى كنيد. همان طور كه ما به پيامبران التماس مى كنيم و خاك