صفحه ٢٢٧

يعنى هر آدمى را به گونه اى خلق كرده ايم، و اين درياى بيكرانِ دين است كه همه را در بر مى گيرد و جواب گوى همه ى اين گوناگونى هاست. ولى وقتى دين از صحنه ى قلب و روان انسان ها رفت انواع فكرها و مكتب ها به ميان مى آيد، مذاهبى مانند «اومانيسم يا اصالت بشر»، «اصالت فرد»، «اصالت ماده»، «اصالت علم تجربى» و بينش هاى «ترقى خواهانه» و «مساوات طلبانه» و انواع آشفتگى ها ظاهر مى شود، همه ى اين ها به تعبير رنه گنون به جهت «سيطره ى كمّيت» است، كمّيتى كه ظلمانى ترين مرتبه ى عالم هستى است. به اعتقاد او همه ى نابسامانى ها و بيدادگرى هاى اين روزگار زاييده ى «سيطره ى كمّيت» است. «1»

ترقى يا انحطاط؟
آنچه اكثريت وسيعى از مردم روزگار ما از آن به عنوان «ترقى» تجليل مى كنند، درست همان چيزى است كه ما كاملًا به عكس، آن را انحطاطى عميق مى بينيم. زيرا اين وضع و اين به اصطلاح ترقى به روشنى نتيجه ى حركتى نزولى يا سقوطى است كه پيوسته شتاب مى گيرد و بشريت متجدد را به «سياهچال» سيطره ى كمّيتِ محض و حاكميت ماده به جاى حاكميت معنى سوق مى دهد. آنچه را ترقى مى دانند همان سقوط انسان از معنويت و اصالت دادن به اميال بشر، يعنى اومانيسم است. روح مكتب اومانيسم چنين است كه انسان مساوى غريزه و شهوت است و هيچ بُعد غيبى و فراتر از غريزه و شهوت ندارد. ترقى مورد نظر غرب، ترقى در اميال چنين انسانى