صفحه ٣١٠

شخصيت نوع اول با توجه به اراده ى عالى كه دارد، به خودى خود راه برون رفت از ظلمات دوران را مى نماياند و به راحتى خود را از مشكلات دوران نجات مى دهد و زمينه ى نفى غرب را نيز فراهم مى كند، شخصيت نوع اول و دوم به اندازه اى كه در نفى غرب از يك طرف، و توجه به تمدن اسلامى از طرف ديگر، برنامه ريزى كنند، اراده ى شخصيت نوع سوم را- كه عموم مردم را تشكيل مى دهند- جهت عبور از غرب، فراهم مى كنند تا جامعه ى جديدى ابداع شود.

علت انفعال ما
از جمله نكاتى كه در عبور از غرب به ما كمك مى كند اين است كه بدانيم چطور شد كه جامعه ى ما در برابر فرهنگ غرب منفعل شد. وقتى اين موضوع روشن شود در عبور از فرهنگ غرب حكيمانه عمل مى كنيم، نه شتاب زده و سطحى كه دوباره كارها به غرب ختم شود.
در مباحثى كه گذشت سعى شد جايگاه تاريخى غرب روشن شود و معلوم گردد چه شد كه غرب، غرب شد، تا در انتخاب هاى خود به كلى روحيه ى خود را از روح غربى جدا كنيم، و وقتى در مسير عبور از غرب با موانعى برخورد كرديم، عقب نشينى نكنيم و عملًا دوباره غرب را تثبيت ننماييم. مسلّم هنگامى كه تاريخ يك ملت مى خواهد ورق بخورد، انبوهى از آثار و ميراث گذشته و مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى و امثال آن ها به عنوان حجابِ ورود به تاريخ جديد، مانع مى شوند، و هنگامى مى توان از همه ى آن ها گذشت كه بدانيم با غفلت از فرهنگ الهى است كه غرب