صفحه ١٦٤

است. در چنين شرايطى انسان خودش نيست و نمى تواند خود را در كار خود بيابد و سخت ترين فشارهاى روحى از اينجا شروع مى شود. حقيقتاً انسان ها در كنار ماشين ها از انسانيت خود به دور مى افتند و به پاى توليد انبوه، ذبح مى شوند.
تمدن غربى به جهت روح كمّيت گرايش، به ظرائف روح انسانى توجه ندارد، و لذا تصميماتى براى انسان ها مى گيرد كه رعايت آن ظرائف در آن مطرح نيست، به همين جهت انسان در مناسبات دنياى مدرن عضو پيكر ماشين محسوب شده و از هويت خود خارج گشته است و ديگر نمى تواند حكيمانه بينديشد. حال ذهن و فكر چنين انسانى را به راحتى مى توان با يك كار تبليغاتى به هر طرفى كشانيد و همه شاهديم چگونه در فرهنگ غربى با وسايل مادى صِرف توده ى مردم را به هر طرف كه بخواهند مى كشانند، ولى آن ها را واداشته اند كه به غلط باور كنند به خودى خود انتخاب مى كنند و كسى بر آن ها حاكميت ندارد، و اين كه متوجه نيستند خودشان آنچه را انتخاب كرده اند، انتخاب نكرده اند، دليل بر پايين آمدن فهم آن ها و نشانه ى سقوط تمدن جديد است.

خاستگاه پديده ى تبليغات در عصر جديد
خوب است در اين مورد تأمل بفرمائيد كه چرا عنصر تبليغات وارد تمدن جديد شد؟ از خود بپرسيم چرا بايد انتخاب مردم را با انواع ترفندها اين چنين تحت تأثير قرار داد؟ چه روحيه اى در ملل دنيا پديد آمده كه صاحبان قدرت اميدوار شدند اگر يك كليد طلايى يا يك ماشين پر از پول را چندين بار در تلويزيون نمايش دهند، مى توانند انسان ها را به