صفحه ٢٩٢

مى شود. از آن طرف انسان بايد در دنيا مقدمات زندگى قيامتى خود را فراهم كند و آرام آرام نياز خود به ابزارها را به حدّاقل برساند. از طرفى انسان تا به مقام عقل نرسيده و در مقام نفس است، جهت رفع حوائجش نياز به آلت و ابزار دارد، در تعريف نفس مى فرمايند: «النَّفْس كمال الاول لِجِسْمٍ آلِي ذِي حَيات» «1» نفس كمال اول براى جسمى است كه در عين داشتن حيات، نياز به ابزار دارد. پس مقام نفس مقام نيازمندى به ابزارها است، برعكسِ مقام عقل، كه انسان در آن مقام، بدون ابزار حوائج خود را ايجاد مى كند. به عبارت ديگر انسان در موطن نقص، نياز به ابزار دارد. ولى چون اين نقص، ذاتى انسان نيست پس نياز به ابزار، ذاتى انسان نيست و در موطن بى ابزارى به اصل خود رسيده است. حال با توجه به اين كه قيامت مقام ابديت ما است و در آن جا جهت رفع حوائجِ خود بدون نياز به ابزار، با اراده اموراتمان مى گذرد، بايد جاى ابزارها را در زندگى دنيايى مشخص كنيم و به همان اندازه براى آن ها ارزش قائل شويم. قرآن خصوصيت قيامت را اين طور ترسيم مى كند كه: «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلَاسباب»؛ «2» براى آن ها همه ى سبب هامنقطع مى شود. چون جنس قيامت آنچنان است كه هر چه را طلب كنيد بى ابزار برايتان خلق مى شود.
وقتى ابزارمند بودن، ذاتى انسان نيست و اگر انسان اسير ابزارها شود و با همان روحيه به قيامت برود سال ها در سختى قرار مى گيرد تا از اين حالت آزاد شود، بايد با نظر به قيامت ببينيم چقدر بايد در زندگى دنيايى مشغول ابزار و وسايل باشيم. اهل بهشت به جهت اعتمادشان به خدا، آنچه