صفحه ٢٠٤

موضع گيرى دوم نسبت به غرب؛ به اين صورت است كه نسبت به دنياى مدرن بى تفاوت باشى، بدون آن كه غرب را تأييد كنى؛ جداى از غرب و تمدن آن به زندگى دينى خود بپردازى، كارى هم نداشته باشى كه غرب تا كجاها پيشرفت كرده و چگونه نظام فكرى و فرهنگى جوامع را تحت تأثير خود قرار داده است، كه نمونه ى بارز آن را از جهتى مى توان در گروه طالبان در افغانستان و مقدسان افراطى در كشور خودمان دانست.
موضع گيرى سوم نسبت به غرب؛ اين است كه معتقد باشى اگر بخواهى به نحو درست ديندارى كنى و راه عالم قدس و معنا را به سوى جان جامعه بگشايى، نه تنها بايد به بهترين نحو جامعه را متوجه معارف عاليه ى دين نمود، بلكه بايد با فرهنگ غرب به عنوان حجاب حقيقت، مخالفت كرد و آن روزى كه ضد تمدنِ غرب فكر نكرده باشى و حرف نزده باشى و عمل نكرده باشى، آن روز را براى خود زندگى ندانى.
با توجه به آنچه گفته شد ما معتقديم تنها موضع گيرى نوع سوم است كه در شرايط جديد مى تواند به عنوان يك زندگى دينى مطرح باشد و نمونه ى بارز آن را حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» و اصحاب و ياران ايشان مى دانيم.
تجربه ى سال هاى آخر نظام شاهنشاهى و دهه ى اول انقلاب نشان داد، شور دينى و نشاط دنيايى جوانان ما در راستاى عشق به دين و تنفر از كفرِ دوران، به زيباترين شكل ظهور مى كند. عشق به نور خدا و تنفر از حجاب هاى ظلمانى مانع تجلى نور خدا، جوانان را به سوى زندگى متعالى سير مى دهد. تمدنِ كثرتْ طلبِ غرب، ظالم است و سنت الهى اين است كه ظالمين را نابود كند، پس اين تمدن حتماً نابود مى شود، حال هر اندازه