صفحه ٣٥٩

«كانَ اَبى(عليه السلام) يقول: اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن اِلاّ وَ فى قَلْبِهِ نُوران: نُوْرُ خيفَة وَ نُوْرُ رَجاء، لَوْوُزِنَ هذا لَمْ يَزدِ عَلى هذا وَلَوْوُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا»(1)
پدرم كه بر او درود باد مى‌گفت: كه هيچ بنده مؤمنى نيست جز آنكه در دل او دو نور وجود دارد: يكى نور خوف و هراس و آنديگر رجاء و اميد كه هر گاه اين را وزن كنند بر آنديگرى نچربد و هر گاه آنديگرى را وزن كنند بر اين نچربد.
   5. خوف و رجاء دو حالت وجودى هستند و هيچيك بمعنى نفى ديگرى نيست تا دقيقاً، نقطه مقابل آن به شمار آيد؛ يعنى، خوف بمعنى نبود رجاء و رجاء بمعنى نبود خوف نيست؛ بلكه، هر يك از اين دو، نقطه مقابل خاصّ خود را دارد و چنانكه در روايات آمده است نقطه مقابل «خوف» امن و تجرّى است و نقطه مقابل رجاء يأس و نااميدى يا قنوط است كه اين هر دو از گناهان بزرگ به شمار مى‌روند. مأيوس شدن از رحمت خدا كه به معنى از دست دادن رجاء است گناه است چنانكه احساس امنيت كامل از عذاب خدا كه به معنى نترسيدن و نداشتن خوف از خدا و قيامت است نيز گناه خواهد بود.
   البتّه، نبايد غفلت كرد كه گرچه اين دو حالت «خوف» و «رجاء» از جهت مفهومى نقطه مقابل يكديگر بصورت متناقضين، كه يكى بمعناى نفى ديگرى باشد، نيستند؛ ولى، بطور قطع در يكديگر تأثير و تأثر دارند و فى‌المثل اگر خوف انسان از حال اعتدال و مقدار لازم تجاوز كند مسلّماً، اميد انسان ضعيف مى‌شود و از مقدار لازم، نقصان خواهد يافت چنانكه برعكس اگر اميد و رجاء انسان از حدّ خود بگذرد حالت خوف در انسان به احساس امنيّت و تجرّى نسبت بخدا و احكام خدا مبدّل مى‌شود از اينجاست كه در روايت از امام صادق(عليه السلام)آمده كه:
«اُرْجُ اللّهَ رَجاءً لايُجَرِّئَكَ عَلى مَعاصِيهِ وَ خِفِ الْلّهَ خَوْفاً لايُؤْيسُكَ مِنْ رَحْمَتَه»(2)
امّيد به خدا بند در حدّى كه ترا بر نافرمانيش گستاخ نكند و از خدا در هراس باش در حدّى كه ترا از رحمت او نوميد نكند.
   از اين رابطه و تأثير و تأثّر، مى‌توان نتيجه گرفت كه گرچه خوف و رجاء دقيقاً مقابل هم نيستند؛ ولى، هر يك از آندو با مقابل آن ديگرى نوعى ملازمه دارد.