طبيعى است كه اين مرحله نهايى و درك روشن حضورى نيز مستقيماً در اختيار، نيست و چيزى است كه خداوند به لطف و كرم خود به بندگان خالص و انسانهاى شايسته افاضه و اعطا مىكند البتّه مقدّمات وصول به اين مقام و افاضه اين كمال در اختيار ما خواهد بود؛ زيرا، وصول به اين درك حضورى و تعالى انسانى، نتيجه افعال اختيارى اوست كه هرگاه با به طرز صحيح رهبرى شود به آنجا منتهى خواهد شد و در واقع، افاضه اين كمال، پاداش بخشى از افعال اختيارى ماست كارهايى كه به طرز صحيح و شايسته انجام شده است كه اين پاداش به صورت تام و كامل در جهان ديگر به انسان داده مىشود گرچه مراتب نازلتر اين درك حضورى به صورت حال يا ملكه احياناً در هيمن جهان نيز براى اولياء خدا ممكن است فراهم گردد.
بايد توجّه داشته باشيم كه در بحث از معرفت و خداشناسى، در اين مقال، هيچ يك از دو ادراك حضورى نامبره فوق؛ يعنى، ادراك فطرى مبهم و ادراك حضورى روشن، نمىتوانند مورد نظر ما باشند؛ چرا كه، گفتيم هيچ يك از دو ادراك حضورى اختيارى ما نيستند و نخستين ادراك حضورى فطرى اصولا اكتسابى نيست و دومين ادراك نيز گرچه اكتسابى است ولى مستقيماً مورد اراده ما نيست و بى مقدّمه، حاصل نمىشود، البتّه به عنوان عاليترين هدف براى رفتارهاى اختيارى، مطرح مىشود.
بنابر اين، آنچه كه با اين نوشته تناسب دارد و مورد نظر مىتواند باشد دو چيز ديگر است: نخست آن ادراكات حصولى و استدلالى و تحليلى عقلى است كه نسبت به خداى متعال و صفات و افعال او مىتوانيم كسب كنيم.
دوّم آن نوع كارهاى اختيارى شايستهاى است كه در نزديك شدن انسان به آن مرحله كمال نهايى و ادراك حضورى آگاهانه مىتوانند مؤثّر باشند.
بر اين اساس مىتوان گفت: موضوع مورد نظر ما در اين بحث عبارت است از خداشناسى حصولى به معنى عام كلمه كه تصديق به اصل وجود خداى متعال و صفت توحيد و ساير اسماء و صفات و افعال الهى را كه در قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام آمده و از راه عقل قابل اثبات است و شناخته مىشود، همه و همه را در بر دارد تا جايى كه هدايت به وسيله انبياء و حساب و پاداش و كيفر در جهان آخرت را نيز كه در زمره افعال الهى به شمار مىروند شامل مىشود و همه اينها در حوزه خداشناسى قرار مىگيرد.
اخلاق در قرآن
بخش دوم: رابطه انسان با خدا