مىرسند، ولى فعليّت يافتن آنها يكسان نيست؛ چرا كه بعضى از آنها خود به خود فعليّت پيدا مىكنند و اكتساب و اختيار خود انسان در فعليّت يافتن آنها نقش چندانى ندارد مثل غريزه جنسى و بعضى ديگر از غرايز و امور فطرى و غير اكتسابى كه در شرايط طبيعى خاصّى فعليّت پيدا مىكنند و شكوفا مىشوند چنانكه در بعد شناخت ادراكات حسى معمولا بطور غير اكتسابى براى انسان حاصل مىشوند به اين معنا كه فراهم كردن شرايط و اسباب ادراكات حسّى، اكتسابى نيست و اين نوع ادراكات در شرايط خاصّى بطور طبيعى براى انسان حاصل مىشوند هر چند كه انسان مىتواند از تحقّق بسيارى از آنها جلوگيرى كند: بعضى چيزها را نبيند، بعضى صداها را نشنود، و نيز ساير حواس خود را تا حدّى كنترل كند.
نكته ديگرى كه در اينجا لازم است يادآورى شود اين است كه آنچه از اين ابعاد، غيراكتسابى باشند و بطور طبيعى حاصل مىشوند از آنجا كه اختيار انسان در آنها نقشى ندارد نمىتوانند در قلمرو اخلاق قرار گيرند و مورد مدح و ذمّ اخلاقى واقع شوند، چنانكه، انسان در برابر داشتن مايههاى طبيعى و استعدادهاى جبرى خدادادى نيز ستايش و مذمّت نخواهد شد و پاداش يا كيفرى به آنها تعلّق نخواهد گرفت ولى آنجا كه اكتساب و اختيار انسان در فعليّت يافتن اين ابعاد نقش داشته باشد آنجا قلمرو اخلاق است و مورد ارزش اخلاقى مثبت يا منفى قرار خواهد گرفت. و امّا جهل فطرى و طبيعى كه انسان با آن آفريده مىشود گرچه امرى است غير اختيارى و اخلاقاً مذمّتى ندارد ولى، دنبال شناخت رفتن و تحصيل علم كردن و بيرون شدن از جهل فطرى كاملا اختيارى است و مىتواند در زمره موضوعات اخلاقى واقع شود.
اخلاق در قرآن
اخلاق در قرآن