آخرت هر دو سعادتمند باشد و نيز اين هم ممكن است كه در هر دو جهان محروم و از سعادت هر دو عالم بىبهره باشد. آيات زيادى در قرآن داريم كه شاهد بر اين مدّعا هستند و بر اين حقيقت دلالت مىكنند كه نه بين وجود نعمتهاى دنيوى با نعمتهاى اخروى و نه بين وجود يكى از اين دو نعمت با عدم نعمت ديگر هيچ ملازمهاى نيست و به عبارتى ميان اين دو نعمت نه تلازم وجود دارد و نه تعاند؛ بلكه، بهرهمند شدن از نعمتهاى دنيوى و اخروى و محروم شدن از هر دو و يا بهره مند شدن از يكى و محروم شدن از ديگرى، هر يك علل و عوامل ويژه و ملاكات خاصّ خود را دارند. در قرآن از كسانى مثل حضرت سليمان(عليه السلام) ياد مىكند. كه هم دنيا را دارند و هم آخرت را و درباره حضرت ابراهيم(عليه السلام) مىفرمايد:
«وَاتَيْناهُ فِى الْدُّنْيا حَسَنَةً وَاِنَّهُ فِى الاْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحين»(1)
و اعطا كرديم به وى در دنيا سعادت را و او در آخرت از شايستگان است.
چنانكه درباره بعضى از مؤمنين مىفرمايد:
«فَاَتاهُمُ اللّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَحُسْنَ ثَوابِ الاْخِرَة»(2)
پس اعطا كردشان خداوند پاداش دنيا و نيكى پاداش آخرت را.
و در آيه ديگر باز هم درباره حضرت ابراهيم(عليه السلام) مىفرمايد:
«وَلَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِى الدُّنْيا وَاِنَّهُ فِى الاْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحين»(3)
و حقّاً كه برگزيديم وى (حضرت ابراهيم) را در دنيا و او در آخرت از شايستگان است.
از آيات فوق نتيجه مىگيريم كه: انسان مىتواند از نعمتهاى دنيا بهرهمند شود ومعالوصف، در آخرت هم سعادتمند باشد. چنانكه از آيات ديگرى نيز مىتوان دريافت امكان اين حقيقت را نيز كه انسان در هر دو جهان زيانكار و از نعمتها و لذايذ آن دو محروم باشد. در يك آيه، خداوند درباره يكى از چهار گروه از گروههاى انسانى كه در سوره حج بيان داشته است به كسانى اشاره مىكند كه متزلزل ومذبذبند و پيوسته يك قدم به جلو و يك قدم به عقب مىنهند، در كنار و حاشيه دين حركت مىكنند و در انتظار فرصتهاى بعدى تا اگر وضع دين و دينداران خوب شد جلوتر آيند و اگر نه زود عقبنشينى كنند. خداوند درباره اينان مىگويد:
اخلاق در قرآن
عوامل كلى سقوط اخلاقى