صفحه ١٣٢

   در واقع مى‌توان گفت: نفاق چيزى جز كفر باطنى و ايمان ظاهرى نيست و از آنجا كه سعادت و شقاوت انسان در گرو حقايق باطنى است، منافقين كه در باطنشان كفر وجود دارد در زمره كفّار به شمار مى‌روند و حتى به يك لحاظ از كفار بدترند، زيرا؛ نقاب بر چهره زده و در پشت اسلام ظاهرى سنگر گرفته براى مردم شناخته نمى‌شوند و ضررشان بر جامعه اسلامى بيشتر است. از اين رو، آيات زيادى دلالت مى‌كنند بر اينكه منافقين اهل عذاب هستند، بلكه بدترين عذابها را دارند نظير:
      «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ اْلاَسْفَلِ ِمنَ النّار»(1)
      منافقان در پايينترين و پست‌ترين درجات‌آتشند. و
      «اِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَالْكافِرينَ فى جَهَنَّمَ جَميعاً.»(2)
      خداوند منافقان و كافران همگى را در جهنّم جاى مى‌دهد.
   با توجه به نكته فوق، نفاق چيزى جداى از كفر به شمار نمى‌آيد و در حقيقت آنچه هست يا كفر است يا ايمان. چون در واقع، به وجود آورنده ارزش اخلاقى،همان واقعيتهاى نفسانى است كه در دو حقيقت نامبرده خلاصه مى‌شود و از اينجاست كه منافقان هم در زمره كفّار بحساب مى‌آيند.
   ممكن است گفته شود شرط لازم براى سعادت، شهادت به توحيد و نبوّت است و به مقتضاى روايات زيادى هر كس شهادتين را به زبان جارى كرد مسلمان است، و بعضى گفته‌اند: حتى اگر ايمان به مفاد آنها هم نداشته باشد همان شهادت به توحيد و رسالت كافى است.
   پاسخ ما به سخن فوق اين است كه گوينده، احكام ظاهرى را با مسائل معنوى و ابعاد واقعى اشتباه گرفته است در صورتى كه اين دو، كاملا از هم جدا هستند. رواياتى كه مى‌گويند اگر كسى شهادتين را به زبان جارى كرد مالش محترم است، مى‌توان با او ازدواج كرد؛ از مسلمان ارث مى‌برد و در يك جمله،مسلمان است و حكم مسلمان را دارد و احكام ظاهرى اسلام بر او جارى مى‌شود، اين روايات در مقام بيان يك حكم فقهى ظاهرى است كه فقط به منظور تأمين مصالح مسلمين در اين جهان وضع شده است و ارتباطى با جنبه‌هاى معنوى و