صفحه ١٠٩

فيزيولوژيكى موضوع را هم پيدا كرديم معلوم نيست مقصد اصلى حرمت طلا براى مرد همين يك نكته باشد. ابتدا بايد متذكر باشيم كه مگر علم تجربى توانايى فهم ابعاد عالم وجود و مراتب تجرد انسان را دارد كه بتواند تشخيص دهد چرا طلا براى مرد حرام است؟ اين ها متوجه نيستند تأييدى كه علم تجربى از دين مى كند، اينقدر محدود و يك بعدى است كه در بسيارى از مواقع اصل احكام دين را در حجاب مى برد. زيرا دين از منظرى بسيار بالاتر از منظر علم تجربى به عالم و آدم مى نگرد و با توجه به وسعت ابدى انسان براى انسان حكم نازل مى نمايد. به همين جهت هرگز نبايد انتظار داشته باشيم علم تجربى بتواند تفسير صحيحى از دين ارائه دهد، و اگر هم بعضى از احكام دين را تفسير مى كند، بايد متوجه باشيم تفسير آن، تفسيرى است بسيار محدود. مى گويند شاعرى شعرى سرود و در جلسه پادشاه آن را خواند در حينى كه شعر خود را مى خواند و همه گوش مى دادند، ديوانه اى كه در گوشه مجلس نشسته بود، دائم مى گفت: بَه بَه! همه ساكت بودند و فقط اين ديوانه بَه بَه مى گفت. ناگهان شاعر شعرش را قطع كرد و گفت:

         آفرينى كه اين مُغَفّل كرد             روز عيش مرا مبدل كرد
             شعر كافتد قبول خاطر عام             خاص داند كه سست باشد و خام  «1»

يعنى آفرين اين ديوانه مرا بيچاره كرد، چرا كه حد تأييد اين شخص آن حدى نيست كه من شعرم را طرح كرده ام. همچنين است تأييدى كه