صفحه ١٠٥

بين خود و عالم غيب را برطرف نمايند، در حالى كه شيمى امروز هيچ گونه اتصالى به عالم معنا در خود ندارد، و اين به جهت تفاوتى است كه در جهت گيرى عالمان جديد و عالمان قديم موجود است، و همين جهت گيرى است كه باعث بى حكمتى و سطحى نگرى علماء تجربى شده است. سعى عالمان گذشته در آن بود كه با توجه به قوانين ماده رابطه بين عالم ماده و عالم غيب را كشف كنند و انسان ها را متوجه عالم غيب نمايند، در نتيجه هرچه در آن عالم پيشرفت مى كردند حكيم تر مى شدند، زيرا علوم تجربى آن ها از علوم عقلى جدا و منفك نبود. ولى عالمان تجربى تمدن جديد به عالم ماده به عنوان يك واقعيت مستقلِ جداى از عالم معنا مى نگرند، در حالى كه حقيقت عالم ماده چيزى جز حركت و كثرت نيست و آنچه به اين كثرت، وحدت و انسجام مى دهد عالم معنا است كه مقامش مقام وحدت است.
در تمدن غربى با عالمانى روبه رو مى شويد كه در اوج تخصص علمى هيچ گونه آگاهى به سنن معنوى ندارند تا آن جا كه بعضاً خدا را نيز نمى فهمند. زيرا در اين تمدن بخش عاليه ى علم مورد غفلت قرار گرفته است و لذا نبايد علوم امروزى را صورت تكامل يافته ى علوم قديم دانست، و از اين جا است كه براى كسى كه متوجه معارف عاليه است، پيشرفت هاى سطحى تمدن غربى نمى تواند آنچنان جذّاب باشد كه براى مردم معمولى جذّاب است. چون نگرانى اهل معارفِ معنوى از فدا شدن زندگى دينى در پاى نگاه مادى تمدن جديد چيزى نيست كه بتوان ناديده گرفت.