صفحه ١٠٤

تجربى اشغال كند، و منجر به تمدنى شود كه انسان ها را از ارتباط با عالم قدس محروم كند. تمدن جديد ابتدا نگاه بشر را به زندگى تغيير داد و سپس توانست اين چنين او را از زندگى معنوى به زندگى سراسر مادى مشغول كند، چيزى كه ناخواسته تا حدّى در دوران سازندگى در كشور ما نيز ظهور كرد.
در عصر حاضر تمام فكر و انديشه ى جوامع غربى و غرب زده، علوم تجربى به معنى خاص آن شده است، علومى كه در منظر آن ها هيچ توجهى براى زندگى در عالم معنوى مدّ نظر نيست. ائمه (عليهم السلام) به شاگردانشان كه عاشق ولايت بودند، علوم تجربى هم ياد مى دادند ولى آن علوم به علت جهت گيرى هيچ ربطى با علوم تجربى دنياى مدرن ندارد. نه شيمى جديد، كيمياگرى قديم است و نه ستاره شناسى جديد همان منجمى و اخترشناسى دنياى كهن است. اساساً جهت گيرى علوم جديد با علوم گذشته فرق دارد، علوم جديد سيرى قهقرايى فهم و فِراست است و به جاى اين كه موجب حكمت در شخص عالِم شود روحيه ى سطحى نگرى و بى حكمتى را به دنبال دارد.
آن روز كه جابربن حيان «رحمة الله عليه» به پابوسى امام صادق (ع) مى رفت و علم كيميا مى آموخت مى خواست از آن طريق متوجه قواعد عالم تكوين شود، تا شرايط سير به منازل روحانى و معنوى را نشان دهد و توجه ها را به سنن معنوى عالم جلب نمايد، ولى نگاه علم شيمى امروزى به عناصر، نگاه ديگرى است، اگر عالمان جديد در شخصيت فردى، انسان هاى ديندارى هم هستند، علم آن ها به دين شان وصل نيست. عالمان علم كيميا اشاره ها را از عالم معنا مى گرفتند و تجربيات را خود انجام مى دادند، تا حجاب هاى