صفحه ٧٤

عالم ماده مطلوب او مى شود و لذا به همان اندازه حكم مطلوب آن ها بر روحشان سرايت كرده است؛ و از آن جهت كه ماده پايين ترين درجه ى وجود را داراست و كثرت و عدمِ وحدت و لطافت، به كم ترين نحو در آن وجود دارد، روحيه ى خشونت و مقابله با امور قدسى در تمدن غربى به صورتى بى سابقه ظهور كرده است. اين يك قاعده تكوينى است كه اگر روحى به خدا نزديك شد چون خداوند عين غنا و بى نيازى و قرار است، آن روح نيز آرامش و آسودگى از دنيا را در خود مى يابد، و برعكس، اگر كسى به ماده نزديك شد خصوصيات ماده در روح او سرايت مى كند. ماده ذاتاً عبارت است از كثرت و تفرقه و تقسيم، به همين جهت براى تمدنى كه به آن نزديك مى شود آنچه پيش مى آيد نمى تواند چيزى جز انواع اضطراب ها و مشاجرات باشد، و چون از عالم قدس بريده است در نهايت، نابودى همه چيز را به دنبال دارد، مگر اين كه برگشتى صورت گيرد.
در راستاى اين قاعده كه روح تمدنى كه به ماده گرايش دارد، اضطراب و مشاجره است؛ امام خمينى «رضوان الله عليه» فرمودند: «اگر همه انبياء (عليهم السلام) كنارِ هم بودند هيچ وقت اختلاف نداشتند»، چون به حقايق و لطايف هستى دل بسته بودند، نه به عالم ماده.
خانواده هايى كه روح و روانشان مادى مى شود هيچ وقت زندگيشان از مشاجره و دعوا به دور نيست، زيرا از منبع يگانگى و انس جدا شده اند. خداوند مى فرمايد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَّرِ وَ الْبَحْرِ بما كَسَبَتْ ايدِي النَّاسِ