صفحه ٥٧

دل آگاهى توحيدى است. ثانيا: اين گزينش به عنوان راه حلّى براى دوران گذار مفيد است تا آرام آرام ملت ها از خود شروع كنند.
قرآن ما را متوجه اين نكته ى مهم مى كند كه هرجا علمى جداى از راه كارهاى پيامبران به صحنه آمد بشر را با ناكامى روبه رو مى كند و از طريق همان علم دچار بحرانى مى شود كه منجر به نابودى بشريت است. مى فرمايد:
 «افَلَمْ يسيرُوا فِي الارْضِ فَينْظُرُوا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا اكْثَرَ مِنْهُمْ وَ اشَدَّ قُوَّةً و اثاراً فِي الَارضِ فَما اغْني عَنْهُمْ ماكانُوا يكْسِبُونَ، فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ماكانُوا بِهِ يسْتَهْزِؤُنَ»؛ «1»
اى پيامبر آيا مردمى كه تو را به عنوان پيامبر خدا انكار مى كنند، سيرى تاريخى در جغرافياى اطراف خود انجام نمى دهند تا عاقبت آن هايى را كه هم قدرت و هم تعدادشان از اين ها بيشتر بود ببينند و قلبشان بيدار شود كه آنچه آن ها با علم و تلاش خود به دست آوردند نفعى برايشان نداشت؟ زيرا وقتى پيامبران به سراغ آن ها رفتند آن ها داراى علم بودند و به علمى كه داشتند خوشحال و اميدوار، ولى همان عذابى كه پيامبران آن ها را از آن بر حذر مى داشتند و آنان به مسخره مى گرفتند، آنان را در برگرفت.
به پيامبران گفتند: ما علم و تكنيك و قدرت داريم بنابراين نيازى به دين و راهنمايى هاى شما نداريم و دين و وعده ى عذابى را كه پيامبران به