صفحه ٥٠

نمى شود مگر با حدّ اعلاى مخالفت با معنويت، و به دست مردمانى چنان مستغرق در ماديات كه ديگر وراى ماده چيزى به ادراكشان در نيايد ...». او مى افزايد: «در گذشته اين پژوهش ها به دست انسان هاى بزرگ انجام نمى شد چرا كه براى آنان قيمت عمرْ گران بهاتر از آن بود كه اين چنين در امور مادى مصرف شود كه نتيجه آن فقط عمل است» «1»
نهايت تلاش اين تمدن، عمل است نه صعودِ روحانى و ارتباط با خدا. انسان هاى بزرگِ تاريخ اصولًا نمى خواستند روى آنچه تمدنِ امروزِ دنيا غرق آن شده و شديداً آن را پذيرفته است، وقت و فكر بگذارند. البته نمى گوييم اگر عده اى وقت صرف كردند و يك پديده علمى را به دست آوردند، ما از آن استفاده نكنيم. بلكه صحبت اين است كه انديشمندان بزرگ دنياى گذشته چنين تمدنى را مطلوب نمى دانستند. پژوهشگرانِ امروز كسانى هستند كه تمام عمرشان را در ماده مى گذرانند و مستغرق در ماده مى باشند و به همين اندازه از حقايق معنوى كه عامل بقاء و ثبات هر تمدنى است، غافل مى شوند و وقتى متوجه باشيم تمدن هاى نابودشده تمدن هايى هستند كه به سنن معنوى هستى پشت كرده اند، و برعكس؛ تمدن هايى كه هنوز اصالت آن ها به صورتى فعّال باقى مانده، تمدن هايى هستند كه به سنن روحانى و معنوى وفادارند، اميدى به آينده ى تمدن غربى نمى توانيم داشته باشيم. زيرا مدافع تمدن هاى الهى و انسان هاى متدين خداوند است، كه قرآن در اين باره مى فرمايد: «انَّ اللَّهَ يدافِعُ عَنِ