صفحه ٣٧٩

در مباحث فلسفى موضوعى مورد بحث قرار مى گيرد به عنوان «فاعل بِالْعِنايه» به اين معنى كه گاهى تصور يك عمل به خودى خود عامل فرمان دادن به اعضاء مى شود و اعضاء را تحت تأثير خود قرار مى دهد، به طورى كه تصور ماشين سوارى به عنوان «فاعلِ بِالْعِنايه» پاى خسته ى انسان را متوقف مى كند تا به وسيله ى ماشين سوارى ادامه ى راه را طى كند. علت تسليم شدن انسان در مقابل خستگى پاها، تصور و تخيل ماشينى است كه مى تواند به كمك آن بقيه راه را ادامه دهد و به همين جهت نمى تواند به پاهاى خود فرمان دهد كه راه را به صورت پياده ادامه دهد. وقتى انسان تصور رفتن به وسيله ى ماشين را دارد، ديگر اراده اى جهت رفتن از طريق پاهايش را نمى تواند داشته باشد.
در مورد «فاعلِ بِالْعِنايه» و نقش تصور در فرمان دادن به اعضاء، مى فرمايند: كسى را در نظر بگيريد كه بر روى ديوار بلند و باريكى راه مى رود كه عرض آن به اندازه ى عرض يك موزائيك باشد، امكان منحرف شدن پاى او از ديوار و لغزش پاها و سقوطش بسيار بيشتر از وقتى است كه بر روى زمين، بر روى رديفى از موزائيك ها قدم مى زند كه داراى همان عرض اند، زيرا در حالت اول نقش خيال و تصورِ سقوط، نقش بسيار فعالى است و همواره تصور سقوط در او شدت مى يابد به طورى كه ممكن است به جدّ تصور سقوطكردن در ذهن او واقع شود، و سپس به بدن خود مطابق كسى كه سقوط كرده فرمان مى دهد، و در نتيجه سقوط مى كند. در جريان اين نوع سقوط، اول سقوط را تخيل مى كند، بعد سقوط مى كند، يعنى علت سقوطش همين تخيل سقوط است نه چيز ديگر. چون تخيل سقوط، ماهيچه هاى پاى او را سست و لرزان مى كند و بعد