صفحه ٣٧٦

سالم عمل كنيم. نكته ى سوم اين كه بعد از پذيرفتن دين جهت تعالى خود، زمينه ى رويكرد ديگران به دين را فراهم نماييم.
حال وقتى دين را به خوبى پذيرفتيم و از آن طرف هم تجزيه و تحليل صحيحى نسبت به فرهنگ غرب پيدا كرديم، برخورد با مظاهر فرهنگ غرب يك برخورد نتيجه بخش خواهد بود. آنچه در جواب اين سؤال مدّ نظر بنده است چگونگى عبور جامعه از روح مدرنيته به روح دينى است كه مسئله ى بسيار حساسى است. چون از يك طرف بايد روح دين را در كنار ظاهر دين را در كنار ظاهر دين جمع كرد، چيزى كه در سيره ى حضرت امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» مشاهده كرديد، از طرف ديگر عبور از روح مدرنيته احتياج به جايگزينى مناسب دارد و اين امر يك شبه، عملى نيست، بايد آرام آرام بستر جايگزينى را فراهم كرد، از آموزش بگير تا صنعت، بايد جامعه از روح سكولارِ حاكم بر آموزش و صنعت، به سوى توجه معنوى سوق داده شود. سال ها برنامه ريزى مى خواهد تا بتوان در نظام آموزشى انسان را طورى معرفى كرد كه آن انسان خليفة الله است، و يا صنعتى را پديد آورد كه در تعامل با طبيعت مايحتاج ما را برآورده مى كند- و نه با تقابل با طبيعت-. دين اگر بخواهد براى مردم اجتماع حرف داشته باشد و به آن ها كمك كند تا از مشكلات عبور كنند، بايد ملاحظه ى همه ى سطوح انسانى را بكند، و با ابزارهاى زمانه به نحوى ارتباط خود را حفظ كند. مثلًا امروزه نمى توان به مردم گفت تصور خانه ى شخصى داشتن را از ذهن خود بيرون كنيد و مثل گذشته با روح تفاهم در كنار همديگر همه در يك خانه زندگى كنيد. البته بايد ضعف اين تصور كه