صفحه ٣٧٣

تفسيرى صحيح از فرهنگ جاهلى و بى ثمرى آن فرهنگ است. معارفى كه انبياء به بشر ارائه مى دهند از يك طرف قواعد نظام تكوين است و از طرف ديگر رعايت دستورات و احكامى كه انسان بتواند مطابق قوانين تكوينى عالم عمل كند، فرهنگ جاهليت، فرهنگى است كه نه متوجه قواعد و سنن جارى در نظام هستى است، و نه مى داند بشر چگونه بايد عمل كند كه مطابق سنن عالم عمل كرده باشد، حال چه اين فرهنگ مربوط به گذشته باشد، چه مربوط به حال، در هر صورت فرهنگ جاهليت است. وظيفه ى مؤمنين آن است كه وقتى شاخصه هاى فرهنگ جاهليت را شناختند، در راستاى سيره و سنت پيامبران عمل كنند تا فرهنگ جاهليت پس از مدتى با اسم ديگرى به صحنه ى زندگى بشر نفوذ نكند و فرهنگ نبوى را منسوخ نمايد. وظيفه ى مؤمنين است كه اين منسوخيت را تذكر دهند و ملاك اين روشنگرى هم اثبات حقانيت وحى و نبوت است، كه تنها راه برون رفت از فرهنگ جاهليت در همه ى دوران ها است.
در غرب ازحدود 400 سال پيش فضائى به وجود آمد كه به مرور فرهنگ الهى را به حاشيه راند و تحت پوشش علم، بشريت را نسبت به حقيقت در حجاب كامل برد و با غفلت از حقايق عالم هستى، اعمالى از او سر زد كه وى را به هلاكت كامل نزديك مى كند. در چنين فضايى هوشيارى ملت ها بسيار ارزشمند است، تا نه تنها خود را از ورطه ى هلاكت برهانند بلكه مسئوليت رهانيدن ساير ملل را نيز به عهده بگيرند.
وقتى فرهنگ شيطانى غفلت از نبى و نبوت، جاى فرهنگ الهى نشست، و ظاهر حق به خود گرفت بايد حسّاسيت نشان داد و آن فرهنگ را خوب تحليل كرد و باطل بودن آن را متذكر شد، و مردم را به حق و به