صفحه ٣٥٣

حال ممكن است انسان بدون هرگونه حجابى با مقصد خود ارتباط پيدا كند، مثل اين كه شما در ابتداى امر از طريق استدلال متوجه وجود خدا مى شويد ولى به جايى مى رسيد كه قلب و جان شما بدون واسطه ى استدلال متوجه خدا مى باشد، اينجاست كه مولوى مى گويد:

         عقل بند رهروان است اى پسر             وآن رها كن، ره عيان است اى پسر

در هر شرايطى انسان ها نسبت به مقصد عاليه ى خود- يعنى خداوند- در يك موقعيتى هستند، يا تماماً گرفتار ابزارها و وسايل اند و از نقش خدا غافل اند، و يا از طريق وسايل و ابزارها راه به سوى مقصد را طى مى كنند، و يا ماوراء ابزارها با مقصد خود مرتبطاند. يكى ممكن است عامل سير شدن خود را گندم ببيند، ديگرى عامل سيرشدن خود را خدا مى بيند، منتها از طريق گندم و يكى خدا را به عنوان رزّاق مى نگرد و لاغير، در اين حالت اخير انسان مى يابد كه خدا است كه رزق مى دهد، حال يا از طريق گندم و ساير غذاها و يا از طريق ماوراء اين ها، اين انسان، ماوراء ابزارها زندگى مى كند، هرچند از ابزارها استفاده مى كند، مثل كسى است كه نماز مى خواند قربة الى الله، اما به نمازش نظر ندارد، به خدا نظر دارد، به خداوند نظر دارد كه از طريق او حجاب ها مرتفع شود و قرب الهى حاصل گردد، متوجه است نماز كارى است كه تحت عنوان وظيفه مى توان انجام داد تا خداوند به لطف خودش بنده پرورى كند، و آن كسى كه بى دست، دست آفريده به ما لطف كند.
در بينش توحيدى اصل بر اين است كه بدانيم ابزارها استقلال ندارند، هر چند خداوند از طريق آن ها با ما ارتباط برقرار مى كند، پس كمال انسان به آزاد شدن از ابزارها است. وقتى انسان به جايى رسيد كه متوجه شد از