صفحه ٢٩٩

غربى براى اكثر انسان ها بر جنبه ى مثبت آن غلبه دارد و بيش از آن كه از طريق ابزارها به اهدافى كه براى خود تعريف كرده اند دست بيابند، تكنولوژى ها براى آن ها هدف مى سازد و آن ها را به اهداف زندگى غربى سوق مى دهد. در حالى كه اگر جاى ابزارها در زندگى مشخص شود، هر ابزارى براى هركس در راستاى تعريفى كه از زندگى خود كرده معنى پيدا مى كند و لذا ممكن است اين تكنولوژى براى جامعه اى ارزش داشته باشد و براى جامعه اى ديگر هيچ ارزشى نداشته باشد. همه ى اين ها در صورتى است كه انسان ها از ابتدا زندگى و اهداف آن را براى خود تعريف كرده باشند. اين است كه عرض شد نقش ابزارها به انسانيت فرد و جامعه بستگى دارد. جامعه به اندازه اى كه از حكيمان و از هدفى كه آنان تعيين مى كنند استفاده كند، به همان اندازه اسير تكنولوژى نيست، چون انسان حكيم، انسانى است كه به يك نحوه وحدتِ شخصيت رسيده است، حكيم مطلق خداوند است و پيامبران و ائمه (عليهم السلام) مظاهر حكمت الهى اند. حكيم به جهت جنبه ى وحدانى شخصيتش مى تواند حدّ ابزارها را براى جامعه تعيين نمايد. اگر جامعه از حكيمان فاصله گرفت، در حقيقت از وحدت شخصيت و انسجام لازم فاصله گرفته و گرفتار كثرت و گسستگى مى شود، نظر به كثرتِ منهاى وحدت، موجب اضطراب و پريشانى در روح فرد و جامعه مى شود و درنتيجه از ابزارى به ابزارى ديگر پناه مى برد و اشتباهاً نجات را در تغيير ابزارها جستجو مى كند و نه گذار از آن ها.
اين نكته در جاى خود حائز اهميت است كه اگر زندگى انسان هاى جامعه گرفتار ابزارها شد، آن جامعه دائماً در اضطراب به سر مى برد. زيرا هر روز به تكنيكى اميدوار مى شود، و همواره تكنيك جديد اميد جديدى