صفحه ٣٨

پايگاه ارجمندى ندارد. امروز مشخص است كه تمدن غربى دستخوش بحران شده است و پيش از آن كه تلاش كند خود را از بحران خارج كند، هرچه بيشتر به ضعف هاى بحران زاى خود نزديك مى شود.
ادعاى ما اين است كه اين تمدن به خودى خود بحران زاست، زيرا مقابل سُنَن الهى است و نه هماهنگ با آن. انسان در اين تمدن خود را همه كاره ى جهان مى داند و نقشى براى خداوند قائل نيست. معتقد است خودش قواعد نظام طبيعت را بهتر مى فهمد، و بر همان اساس با طبيعت برخورد مى كند و عملًا روبه روى طبيعت مى ايستد و موجب بحران هاى زياد زيست محيطى مى شود، در حالى كه طبيعت، لطف خداست و بايد بر اساس دستورات الهى با آن هماهنگ شد. اين مسلّم است كسى كه قبول ندارد خداوندى عاقل و حكيم و مدبّر طبيعت را به وجود آورده، به جاى بهره گرفتن صحيح از استعدادهاى موجود در عالم، به گونه اى با طبيعت برخورد مى كند كه مشكل آفرين و بحران زا خواهد شد.
 «اى. اف. شُوماخِر» مى گويد: «كدام سرمايه دارى را مى شناسيد كه حاضر است از سرمايه بخورد بدون اين كه چيزى به جاى آن بيايد؟ تمدنى كه باعث شده است نفت و گازوئيل كه حاصل ميليون ها سال فعاليت بيولوژيك زمين است، در يك روز سوخته شود، دو مشكل به وجود مى آورد؛ يكى اين كه ما به سرعت عادت به مصرف نفت و گاز مى كنيم كه زمين براى بازسازى آن ميليون ها سال زمان صرف كرده است. ديگر اين كه طبيعت از ما انتقام خواهد كشيد، كه يكى از نمونه هاى بارز انتقام طبيعت، مسئله آلودگى شهرها و محيط زيست مى باشد و نمونه ساده اش فعاليت غيرعادى دانه هاى گرده در هوا و اسانْس ها در طبيعت است كه