صفحه ٢١٨

الهى شود، به عبارت ديگر تشريعِ خود را با تكوين هستى منطبق نمايد. چنين انسانى بدون هيچ فشار و سختى بلكه با شوق و محبت راه سير به سوى خدا يا سنت «الَيهِ راجِعُون» را طى مى كند.
خلاصه ى حرف بنده در جلسات گذشته اين بود كه مؤمنين در فعاليت هاى فرهنگى بايد تلاش كنند كه اولًا: سنت نابودى كفر را به كمك تدبر و تعمق در آيات قرآن بشناسند و درك كنند. ثانياً: خود را به مقام و درجه اى برسانند كه اين سنت به دست آن ها انجام گيرد. ثالثاً: در مورد ريشه ها و عوامل نابودى اين تمدن فكر نمايند. لازمه ى چنين مباحثى شناخت دقيق و صحيح وخامت آن نوع از زندگى است كه جهان غرب معرفى كرده است، و تا وخامت اين نوع زندگى روشن نشود عمق فاجعه آشكار نمى گردد. بايد بدانيم اين تمدن، زندگى خاصى را به ما معرفى كرده كه در آن نبوت از ما گرفته شده و راه هماهنگى با نظام عالم مسدود گشته، با شناخت اين نكته است كه مى فهميم در زندگى مدرن به كلى از زندگى صحيح وامانده ايم و آن چنان نگاه غربى با زندگى ما گره خورده و چشم ما را نسبت به كمالات روحانى كور كرده است كه حتى برايمان مشكل شده وخامت وضع خود را بپذيريم، تا آنجا كه در برابر هركس كه ما را متذكر آن وخامت مى كند مقاومت مى كنيم. به همين دليل جداشدن از تمدن غربى را در حدّ جداشدن جان خود احساس مى كنيم. ولى همين كه عمق فاجعه روشن شود، با همه ى مشكلاتى كه جدا شدن از زندگى غربى در پيش دارد، هيچ راهى را جز تغيير جهت زندگى از آرمان هاى غربى به آرمان هاى قدسى نمى يابيم و در نتيجه تبعات اين تغييرِ روى كرد را مى پذيريم و آماده ى پايه گذارى تمدن اسلامى مى شويم.