صفحه ٢٠١

اقوام با صله ى رحم با هم مأنوس گردند و افراد يك محل در مسجد محل در كنار هم بنشينند و با برقرارى نماز جماعت با يكديگر مرتبط باشند.
با خواستن خانه ى جدا و حساس نبودن به بركات حضور والدين در زندگى ها، فاصله ى بين افراد را زياد كردند و خانه ها از همديگر فاصله گرفت، و براى طى كردن فاصله هاى پيش آمده به اتومبيل نيازمند شديم، و از اين طريق نيازى بزرگ در كنار نيازهاى زندگى زمينى به زندگى اضافه شد. ماشين سوارى نه تنها زمان بيشترى در اختيار ما قرار نداد، بلكه وقت ما را تنگ تر كرد. شما بايد براى تهيه يك ماشين سوارى ده سال بيش از حدّ طبيعى كار كنيد تا بتوانيد ماشينى بخريد، با اين تصور كه زودتر به كارهايتان مى رسيد ولى اوقاتى را كه صرف كرديد تا پولى جهت خريد ماشين تهيه كنيد تا فعلًا اين ماشين، شما را به منزل برساند در نظر نمى گيريد!! علاوه بر اين كه با استفاده از ماشين سوارى از يك طرف شرايط پياده روى كه موجب سلامت بدن و آرامش روح است از بين مى رود، از طرف ديگر ذات سرعتِ غير طبيعى موجب انواع اضطراب ها مى شود و انسان را از رابطه ى سالم با اطراف خود، اعم از پديده هاى طبيعى اطراف و يا انسان هاى اطراف خود خارج مى كند.
به زندگى كنار همديگر بسنده نكرديم و همه ى زندگى ما عبارت شد از تهيه ى خانه و ماشين، براى آن كه زندگى كنيم، آن زندگى كه هرگز فرصتى براى به دست آوردنش پيش نيامد. حال كه خود را در كلافه ى چنين زندگى قرار داده ايم مى گوييم اگر ماشين نبود چه مى كرديم؟! به اين نكته توجه نداريم كه طورى زندگى را شكل داديم كه داشتن ماشين جزء لاينفك آن شده و حالا مى پرسيم اگر ماشين نبود چه مى كرديم،