صفحه ١٤٢

عالم بالا از جاى ديگر ناشى شود و بر اين اساس است كه مشروع و بر حق است. وگرنه با قدرت و حكومتى تقليل يافته و مجعول كه غير قابل توجيه است، سر و كار داريم، زيرا فاقد اصل است، و در آن به جز آشفتگى چيز ديگرى نمى تواند وجود داشته باشد ... حكومتِ مبتنى بر دموكراسى فقط و فقط قانون ماده و نيروى بهيمى است ... نقطه ى پيوند ميان نظريه ى «دموكراسى» و فلسفه ى «اصالت ماده» در همين امر است ... اين امر همان واژگونى كامل نظام طبيعى است، زيرا عبارت است از اعلام برترى كثرت، آن برترى كه به واقع تنها در جهان مادى وجود دارد، در حالى كه در جهان هستى وحدت در رأس سلسله قرار دارد و همين وحدت اساس و اصلى است كه هر كثرتى از آن سرچشمه مى گيرد ... و بدين سان نقش رهبرى انسان هاى برگزيده، حتى وجودشان، با دموكراسى سازگار نيست ... بالأخره بر اثر بى منطقى شگفت انگيزى، كار به آن جا رسيد كه برگزيدگان كاذبى به صحنه آمدند» «1» حكومت و قدرت تقليل يافته يعنى حكومتى كه ريشه ى معنوى ندارد تا بر جان انسان ها حكومت كند و لذا مى فرمايد چون فاقد اصل است و آن حاكميت صورت ولايت الهى نيست، در نتيجه به جز آشفتگى نتيجه اى به بار نمى آورد.
آنچه امروزه تحت عنوان دموكراسى مطرح است اين نيست كه عده اى كثير بر روى حقيقتى متعالى اتفاق نظر كنند بلكه بدون نظر به هيچ حقيقتى صرفاً ميل مردم نقش بازى مى كند، در حالى كه كثرتِ ميل ها به خودى خود از ضعف آن ها نمى كاهد مگر اين كه به وحدت حقيقى كه همان حضرت احديت است، متصل باشند، اين است كه گفته مى شود