صفحه ١٣٩

آن جايى كه هدف صرفاً انباشتن مفاهيم است، كيفيت يكسره در راه كميت قربانى نمى شود؟ راه نجات از اين ورطه، راه دورى نيست، كافى است از طريق دين و نبوت نظرها متوجه سنن جارى در هستى شود تا بشر اميال خود را كنترل كند و متوجه حقايق قدسى عالم بگردد. وقتى نظرها متوجه سنن جارى در هستى نباشد حتى اگر بهترين كتاب ها خوانده شود كه معانى و شعور دينى در آن موج مى زند، چون صرفاً جهت كسب اطلاعات و قبول شدن در كنكور خوانده مى شود، در آن مطالعات هيچ معنويت و بصيرتى به دست نمى آيد، چون از ابتدا بصيرت، هدف نبود. ولى اگر آن كتاب ها را براى ارتباط با روح والاى مؤلف بخوانيم، در عين اين كه با گريه هاى او گريه مى كنيم، بينش و بصيرت او را نيز به ارمغان مى بريم در اين نوع تعليم و تربيت است كه مى توان گفت خواندن به اسم رب است براى نظر به «اسم رب»، همان كه فرمود «اقْرَأ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» «1»
 به اسم پروردگارت بخوان و هدفت كسب بينش باشد نه جمع اطلاعات و دانش.
آرى همه ى اين ها به جهت آن است كه در تمدن جديد حافظه، جايگزين عقل شده است، به طورى كه عقل و تعقل در موضوعات به حاشيه مى رود و سواد به متن مى آيد. چه بسيار اشخاصى كه سواد دارند ولى عقل ندارند و چه بسا حرص با سواد شدن سبب زائل شدن عقل مى گردد. در حالى كه اشخاصى همچون «ابوذرِ» عزيز سواد نداشتند ولى عاقل بودند و عاشقانه گرد پيامبر (ص) مى گرديدند.