صفحه ٩٦

   در بعد دوم سؤال اين است كه چه چيزى ما را به سعادت مى‌رساند و مصاديق جزئى و مشخّص اين موضوع كلى كدامند؟ اين سؤال، منشأ ديگرى براى بروز اختلاف است و نظامهاى اخلاقى براى آن، پاسخهاى متفاوتى تهيّه ديده‌اند. نظام اخلاقى مكتب اسلام نيز در اين زمينه با ديگر مكاتب اخلاقى اختلاف نظر دارد و ديدگاه ويژه خود را ارائه مى‌دهد.
   از آنجا كه انسان موجودى است پيچيده و داراى ابعاد گوناگون كه همه آنها در هم فعل و انفعال و تأثير و تأثر و ارتباط كامل دارند، بسيار اتّفاق مى‌افتد كه در تشخيص راه وصول به «سعادت»، اشتباه كند و در ارزيابى تأثير مثبت و منفى كارى كه انجام مى‌دهد گرفتار خطا شود.
   در ارزيابى كارها و تأثيرى كه در سرنوشت ما دارند لازم است به همه ابعاد وجودى انسان، توجّه شود. اين اشتباه خواهد بود اگر گمان كنيم در يكى از شؤون ـ فى‌المثل زندگى خانوادگى ـ خود خطى يا روشى داشته باشيم مستقل و بى‌ارتباط با شؤون و ابعاد ديگر هستى و حياتمان نظير زندگى فردى يا اجتماعى و يا اخروى؛ زيرا، بطور قطع، روش زندگى خانوادگى ما در سرنوشت حيات فردى، اجتماعى و زندگى اخروى‌مان نيز تأثير چشمگير خواهد داشت. چنانكه هر يك از ديگر ابعاد نيز نسبت به بقيه، چنين تأثيرى دارند.
   از سخن فوق، به اين نتيجه مى‌رسيم كه هر گاه بخواهيم ببينيم كارى «خوب» است يا «بد» بايد تأثير مستقيم يا غير مستقيم آن را در مجموع زندگى انسان و با توجّه به همه ابعاد آن، ارزيابى و درباره آن، قضاوت كنيم و بديهى است كه اينگونه محاسبه و ارزيابى و تشخيص تأثير مثبت يا منفى يك كار در ابعاد مختلف زندگى انسان و بشكل مجموعى، كارى بس مشكل خواهد بود.
   البته، مى‌توان گفت: در يك سطح ساده، درك احكام عملى، روشن، قابل تجربه و همه كس فهم است؛ ولى، بايد توجّه داشته باشيم كه اين يك درك ساده و مسامحه آميز خواهد بود نه يك درك عميق، دقيق و همه جانبه فلسفى. فى‌المثل، يكى از بديهى‌ترين احكام عملى، حكم به «خوبى راستگويى» است كه همه مردم به طور بديهى و بالفطره؛ ولى، مبهم، مجمل و كلى، آن را پذيرفته و در زمره واضحات و بديهيات اخلاقى به شمارش مى‌آورند؛ ولى، خوب كه دقّت مى‌كنيم در همين قضيه بديهى، نقاط ابهامى وجود دارد و احياناً، بجايى مى‌رسيم كه در خوبى آن ترديد و حتى بالاتر اينكه به «بدى» راستگويى و خوبى دروغگويى علم پيدا مى‌كنيم. و اين