اجتماعى» است، در حاليكه مفهوم ظلم چنين نيست و در موارد غيراجتماعى نيز بكار رفته است: نظير اينكه خداوند مىفرمايد:
«اِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم»(1) شرك ستمى بزرگ است.
كه ظلم در زمينه اعتقاد و عمل فرد بكار رفته است. و در جاى ديگر مىفرمايد:
«رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا»(2)
پروردگارا، ما به خود ظلم كرديم.
يعنى، مرتكب گناه شديم و باز هم ظلم در محدوده خصوصى زندگى فرد بكار رفته است. در صورتى كه در چنين مواردى در زمينه عقايد و رفتار شخصى و محدوده خصوصى زندگى هيچگاه مفهوم عدل مورد استفاده قرار نمىگيرد و هيچگاه نمىگوئيم: «ان التوحيد لعدل عظيم» يا نمىگوئيم «ربنا عدلنا انفسنا» و يا در مورد عبادت يا هر كار خوب ديگرى، نمىتوان گفت: اينها «عدل به نفس» است؛ گرچه اينگونه بكار بردن كلمه «عدل» از نظر لغت صحيح و بلامانع است.
ماده «عدل» احياناً، در يك مفهوم مذموم و تقريباً به معناى شرك نيز به كار رفته است و در آيات متعددى خداوند به عنوان نوعى مذمّت مىفرمايد:
«بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُوْن»(3)
با پروردگار خويش غير او را برابر مىكنند (و براى پروردگار يگانه خويش، شريك و عدل قرار مىدهند).
واژه «قسط» نيز گاهى مفهومى دارد مقابل مفهوم ظلم و ظاهراً، با مفهوم عدل ـ علىرغم فرقهايى كه خواستهاند ميان اين دو واژه بگذارند ـ مترادف هستند. بنابراين، قسط در يك معنايش مساوى عدل است؛ ولى، در مواردى نيز ضد «عدل» و به معناى ظلم به كار رفته است نظير اينكه مىفرمايد:
«وَ اَمَّا الْقاسِطُوْنَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا»(4)
و اما ستمگران پس هيزم جهنم هستند.
و به اصطلاح ادبى از «اضداد» به شمار مىرود.
اخلاق در قرآن
مفاهيم عام اخلاقى در قرآن