صفحه ٣٥٦

و يا حتّى صرف وقوع و تحقّق قيامت است؛ همراه با همه نعمت‌ها و نقمت‌هاى آن: خواه شخص در آن روز متنعّم باشد يا در نقمت و عذاب افتد و لزوماً بمعناى رجاء سعادت نيست؛ بلكه، از آنجا كه ايمان دارند قيامتى تحقّق خواهد يافت، انتظار وقوعش را مى‌كشند؛ ولى، انتظارشان ممكن است با خوف از عذاب يا اميد به رحمت توأم باشد. و اينكه بعضى از مفسرين در مواردى «رجاء» را بمعنى خوف گرفته‌اند احتمالا، نكته‌اش همين است كه رجاء اعمّ است از توقّع خير يا توقّع شرّ، و در مقابل، آنانكه منكر قيامتند انتظار هيچيك از خير و شرّ آنرا نمى‌كشند. البتّه، در بسيارى از موارد قرائن نشان مى‌دهد كه «رجاء» در مفهوم مقابل خوف بكار رفته و بيانگر يك شقّ از انتظار است كه به تنعّم و لذّت منتهى مى‌شود چنانكه «خوف» بيانگر شقّ ديگر انتظار است كه به نقمت و عذاب منتهى خواهد شد.
   اين دو عدل انتظار بمنزله دو عامل حركت انسانند كه يا امّيد، وى را در مسير اصلاح مى‌كشاند و يا ترس؛ ولى، اين روشن است كه ترس از قيامت يا امّيد به قيامت در فرض ايمان به تحقق و اعتقاد به وقوع آن در روان انسان، حاصل مى‌شوند و خداوند در تربيت مؤمنين بر اين دو عامل نيرومند حركت تأكيد مى‌كند. و اگر در بعضى از آيات «رجاء» به روز قيامت يا «لقاء»، ظهور در مطلق انتظار دارد و بدين معنا بكار رفته است كه شخص اعتقاد به تحقّق آن دارد و انتظارش را مى‌كشد بلحاظ همين رابطه نزديك ميان اعتقاد و علم به تحقّق قيامت از يك سو، و اميد به لذائذ يا خوف از رنجهاى آن از سوى ديگر، مى‌باشد. اين رابطه آنچنان نزديك و شديد است كه احياناً «رجاء» بر اصل اعتقاد بوقوع و انتظار تحقّق اطلاق شده. كه البتّه، اين گونه اطلاق، در آياتى مثل «بَلْ كانُوا لايَرْجُونَ نُشُورا»(1) يا مثل «لايَرْجُوْنَ اَيّامَ الْلّه»(2) كه «رجاء» را نفى كرده‌اند آشكارتر است و «لايرجون» در اين موارد مفهوم «لا يَنْتَظِرُون» را دارد؛ چراكه، كم هستند افرادى كه اعتقاد به تحقّق قيامت داشته باشند؛ ولى، خوف و اميدى نداشته باشند و اكثراً كسانى كه اميد ندارند بلحاظ اينستكه اصولا اعتقادى به تحقّق آن ندارند تا نسبت به آن خوف و اميدى احساس كنند و اين كثرت تا حدّى است و اين رابطه بى‌اعتقادى با نبودن