صفحه ٤٩

مطلوب، منتهى مى‌شود و مى‌توان گفت: اين كار اختيارى، ارزشمند است. زيرا اين نوع ارزش از آنجا كه مستقيماً، به فعل اختيارى انسان اطلاق مى‌شود، در محدوده و متن اخلاق جاى دارد و در اصطلاح به آن «ارزش اخلاقى» مى‌گوييم.
   از آنچه گذشت مى‌توان دريافت: ارزش اخلاقى كه به فعل يا صفت اخلاقى اطلاق مى‌شود با ارزش نتيجه كه در مورد نخست مطرح گرديد تفاوت اساسى دارد؛ زيرا، ارزش نتيجه به معنى مطلوبيت ذاتى، و ارزش فعل به معنى مطلوبيت بالغير است.
   افعال اخلاقى پيوسته داراى مطلوبيت بالغير هستند و همه ارج و ارزش آنها به خاطر نتيجه‌اى است كه با انجام اين افعال ، عايد انسان مى‌شود و از سنخ ارزش فلاح و فوز يعنى مطلوبيت ذاتى و خودبخودى نيست اين ارزش، صفت فعل اختيارى است و بوسيله «بايد» تبيين مى‌شود در صورتى كه ارزش نتيجه فعل يعنى فوز و فلاح از سنخ ارزشهاى اختيارى نيست.
   تذكّر اين نكته در اينجا لازم است كه آنچه در بالا درباره ارزش مثبت گفتيم موبه مو درباره ارزشهاى منفى نيز صادق است، يعنى همانطور كه ارزش مثبت اخلاقى در مورد فعل، پيوسته يك مطلوبيت بالغير و پرتوى از ارزش ذاتى و مطلوبيت خودبخودى نتيجه آن بود، ارزش منفى اخلاقى نيز اولا صفت فعل اختيارى انسان است و ثانياً پرتوى از ارزش منفى و مبغوضيت ذاتى نتيجه نامطلوب آن فعل خواهد بود. پس هم مبغوضيت بالغير است و هم برعكسِ ارزش منفى نتيجه، امرى اختيارى خواهد بود و به وسيله «نبايد» تبيين مى‌شود.
   از آنچه گذشت، نتيجه مى‌گيريم كه گرچه همه مفاهيم اخلاقى ارزشى هستند ولى هر مفهوم ارزشى نمى‌تواند اخلاقى باشد، مثل مفاهيم سعادت و فلاح يا شقاوت و خسارت. چنانكه هر قضيه ارزشى نيز از قضاياى اخلاقى به حساب نمى‌آيد. فى‌المثل قضيه «انسان بايد سعادتمند شود» را نمى‌توان به عنوان يكى از قواعد يا قضاياى اخلاقى مطرح نمود؛ زيرا، آنچه كه در محدوده اخلاق از انسان طلب مى‌شود، انجام يا ترك يك سرى كارهاى اختيارى است كه سبب سعادت و كاميابى يا شقاوت و بدبختى انسان مى‌شوند. خود سعادت و شقاوت اختيارى نيستند تا به طور مستقيم، مورد طلب و يا منع قرار گيرند. و اگر گاهى گفته مى‌شود «بايد سعادتمند شد» اين «بايد» بالعرض به نتيجه نسبت داده مى‌شود نه حقيقتاً؛ زيرا، بالاصالة و بلاواسطه به فعلى كه منتج «سعادت» است تعلق مى‌گيرد و در شكل صحيح قضيه بايد چنين