صفحه ٣٤٨

منشأ پيدايش اين حالت وَجَل در دلها ميداند و از آن به عنوان يك عامل تربيتى در هدايت ديگران استفاده مى‌كند كه مخبتين چنين اعتقاد و بدنبال اين اعتقاد چنين حالاتى در آنها پديد آمد و مژده باد آنها را كه به چنين سعادتى رسيدند شما هم از اين طريق گام برداريد تا بسعادتى كه آنها رسيدند نائل آئيد.
   و مثل آيه:
«وَالَّذينَ يُؤْتُوْنَ ما اتَوا وَقُلُوْبُهُمْ وَجِلَةٌ اَنَّهُمْ اِلى رَبِّهِمْ راجِعُون»(1) و كسانيكه آنچه شايسته است انجام دهند(مع‌الوصف) دلهاشان از اين هراسان است كه آنان (روزى) بسوى پروردگارشان باز مى‌گردند.
   با اين تفاوت كه در آيات قبل دلها از خدا و ياد خدا در هراس و وجل بود ولى در اين آيه از قيامت و بازگشت به پيشگاه خداوند.
   تا اينجا آيات مربوط به خوف و خشيت و واژه‌هاى مرادف آنها را بررسى كرديم: مفهوم و كيفيّت پيدايش آنها را توضيح داديم و در مجموع مى‌توان به چند نكته اشاره كنيم:
   نخست: آنكه در خوف توجّه به آينده ملحوظ است و هيچگاه نسبت به آنچه كه گذشته است بكار نمى‌رود مگر بلحاظ نتائج بعدى حادثه‌اى كه در گذشته اتفاق افتاده است.
   دوم: آنكه خوف اصالتاً به امر نامطلوبى تعلق مى‌گيرد كه ممكن است براى انسان رخ دهد و در واقع، انسان نگران آينده خويش است؛ از اين رو، آنچه اولا و بالذّات، متعلق خوف قرار گيرد تلخكامى و محروميّت خود انسان از امور مطلوب و خواسته‌هاى خويش و مبتلا شدن به امور نامطلوب و ناخوشايند است ولى ثانياً و بالعرض، خوف به چيزهاى ديگرى هم نسبت داده مى‌شود: فى‌المثل گاهى به شخصى كه عامل پيدايش چنين وضع نامطلوب و ناراحتى براى ما باشد نسبت مى‌دهيم يا به كارهاى او كه باعث ناراحتى ما مى‌شود و يا مكان آن كار و حادثه نامطلوب و يا زمان آن نسبت مى‌دهيم و ميگوئيم از فلان كار يا فلان مكان يا زمان مى‌ترسيم. بنابراين، خوف و هراس به همه آنها نسبت داده مى‌شود؛ ولى، همانطور كه گفتيم: منشأ اصلى و ريشه همه اينها در واقع همان ناراحتى است كه بر خود انسان وارد مى‌شود.
   سوم: در مقابل خوف كه در آيات فوق آمده در آيات متعدّدى كلمه رجاء بكار رفته است.