بايد محبّت خدا داشته باشيد؛ چنانكه، مدّعى آن نيز هستيد و اقتضاى محبّت خدا اينست كه از من پيروى كنيد در نتيجه پيروى از من هم لازمست.
پس از من پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست داشته باشد.
از اين لحن آيه كه، فرموده است «فاتبعونى يحببكم الله»؛ يعنى، دوستى خدا نسبت به بندگانش را متفّرع بر اطاعت و پيروى آنان از پيامبر مىكند، نكته ديگرى هم استفاده مىشود كه ريشه روانى عميقى دارد؛ يعنى، اينكه وقتى انسان موجود ذىشعورى را دوست مىدارد خيلى مايل است او هم متقابلا وى را دوست بدارد. اين حقيقت لازمه جدائىناپذير محبّت به يك موجود ذىشعور است. آيه مورد بحث مىخواهد بگويد: اگر شما خدا را دوست داريد كه بايد داشته باشيد طبعاً، دوست داريد كه خدا هم متقابلا شما را دوست بدارد و طبعاً مىخواهيد كارى كنيد كه دوستى خدا را بدنبال داشته باشد و من راهش را به شما نشان مىدهم: راهش اينست كه مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد.
بنابراين، مىتوان گفت: در اين دو آيه دو رابطه مطرح شده: يكى رابطه بين محبّت انسان بخدا با پيروى وى از پيامبر است كه در جمله «ان كنتم تحبون الله فاتّبعونى» بر آن تأكيد شده و خلاصهاش اينست كه محبّت انسان به خدا يك ادعاى خشك نيست؛ بلكه، اثر رفتارى دارد و مقدار اطاعت و انقياد انسان است كه مقدار محبّت را نسبت بخدا نشان مىدهد چنانكه هر محبتى در محبّ، رفتار ويژهاى را نسبت به محبوبش برمىانگيزد.
دوم، رابطه ميان پيروى و اطاعت انسان از خدا و رسول است با محبّتى كه خدا نسبت به وى پيدا مىكند كه در آيه نخست و آيه دوم نفياً و اثباتاً مورد تأكيد قرار گرفته است: در آيه نخست مىگويد: «فاتبعونى يحببكم الله» مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و در آيه بعدش مىگويد: «فان تولّوا فان اللّه لايحبّ الكافرين» اگر بخدا و رسول پشت كنيد و از ايشان اطاعت نكنيد كافريد و خدا كافران را دوست نميدارد كه خلاصهاش همين است كه اگر پيروى نكنيد خدا شما را دوست نميدارد.
در واقع اطاعت و پيروى يك حلقه واسطهاى است ميان محبّت انسان بخدا و محبّت خدا به انسان كه معلول محبّت انسان بخدا است و سبب محبّت خدا نسبت به انسان. پس بود و نبود آن، انّاً و لمّاً، از بود و نبود اين دو محبّت در انسان نسبت بخدا و در خدا نسبت به انسان حكايت مىكند.
اخلاق در قرآن
آثار معرفت انسان به خدا