در برخى آيات شركت ورزى مشركان را به اعتماد برگمان تعليل مىكند و مىگويد:
«اَلا اِنَّ لِلّهِ مَنْ فى السَمواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ وَ ما يَتَّبعُ الَّذيْنَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ شُرَكاءَ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الْظَّنَ وَ اِنْ هُمْ اِلاّ يَخْرُصُون»(1)
آگاه باش كه آنچه كه در آسمان و زمين است از آن خداست و آنان كه غير از خدا را شريكان (او) مىخوانند جز از گمان پيروى نكنند و نيستند جز (كسانى كه) تخمين مىزنند.
و در جاى ديگر مىگويد:
«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدى اِلىَ الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدى لِلْحَقِّ اَفَمَنْ يَهْدى اِلىَ الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ يُتَّبَعَ اَمْ مَنْ لايَهْدى اِلاّ اَنْ يُهْدى فَمالَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ وَ ما يَتَّبِعُ اَكْثَرُهُمْ اِلاّ ظَنّاً اَنَّ الظَّنَ لا يُغْنى مِن الْحَقِّ شَيْئاً»(2)
بگو آيا از شريكان (مورد اعتقاد) شما كسى هست كه هدايت به سوى حقّ كند بگو خدا هدايت به سوى حقّ مىكند پس آيا آن كس كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است يا كسى كه هدايت نكند جز آنكه (نخست خود وى) هدايت شود پس (اين) چه (وضعى است كه) براى شما (پيش آمده) است (و در اين باره) چگونه قضاوت مىكنيد.
در آيات نامبرده اين حقيقت مشهود است كه خداوند اعتقادات باطل مشركان و شرك ورزى بىاساس آنان را در اين امر روانى تحليل و ريشهيابى مىكند كه سخنان و عقايد و اعمال ايشان جز اوهام و ظنون پايه و اساسى ندارد و بيهوده بر گمان خود اعتماد مىكنند.
در بعضى آيات انكار قيامت و حكم به اينكه در وراء اين جهان مادّه جهان ديگرى نيست را بر همين اعتماد به ظن و تكيه بر اوهام و تخيّلات بر مىگرداند و مىگويد:
«وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالاَْرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلا ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَروُا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النّارِ اَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنوُا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ كَاْلمُفْسِدينَ فِىالاَْرْضِ اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّارِ»(3)
اخلاق در قرآن
موانع معرفت