آثارش قلب را بشناسيم. ما هنگامى كه با چنين ديدى به موارد كاربرد واژه قلب در قرآن مىپردازيم در مىيابيم كه حالات گوناگون و صفات مختلفى به قلب و فؤاد نسبت داده شده است كه مهمترين آنها از اين قرار است:
يكى از آثارى كه به «قلب» نسبت داده شده عبارت است از «ادراك» اعم از ادراك حصولى و ادراك حضورى كه با تعابير مختلف در قرآن مجيد نشان داده مىشود كه فهميدن و درك كردن از شؤون «قلب» و به تعبير ديگرى «فؤاد» است؛ از اين رو است كه مىبينيم قرآن با تعابير مختلف و با استفاده از كلماتى از خانواده عقل و فهم و تدبّر و ... كار ادراك و عدم ادراك را به قلب نسبت مىدهد؛ يعنى، حتى در آنجا نيز كه ادراك را از قلب نفى مىكند مىخواهد اين حقيقت را القاء كند كه قلب كار خودش را انجام نمىدهد و سالم نيست؛ يعنى، شأن قلب اين است كه ادراك كند پس اگر ادراك نمىكند بخاطر عدم سلامت آن است كه اگر سالم مىبود ناگزير عمل ادراك را انجام مىداد.
در قرآن ما به آياتى بر مىخوريم نظير آيه:
«وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»(1)
و حقّاً آفريديم براى جهنّم بسيارى از جنّ و انس را (كه) دل داشتند ولى با آن نمىفهميدند.
كه به كسانى كه دل دارند ولى نمىفهمند اعتراض دارد و نشان مىدهد كه دل براى فهميدن است و نيز آيه ديگرى كه مىگويد:
«وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ اِلَيْكَ وَجَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكِنَّةً اَنْ يَفقَهُوه»(2)
و بعضى از آنان به تو گوش فرا مىدهند و قرار داديم بر دلهايشان پردهها و حجابهايى (كه مانع مىشود) از اينكه آن را بفهمند.
در اين آيه نيز سخن از آن است كه دلهاى اينان آيات خدا و سخن پيامبر را نمىفهمند؛ ولى، نفهميدنشان را مستند مىكند به حجابها و موانعى كه نمىگذارند قلب كار خود را انجام دهد؛ يعنى، به اصطلاح مقتضى درك موجود است چرا كه قلب براى درك كردن و فهميدن آفريده شده ليكن حجب و موانع نمىگذارند وظيفه خويش به انجام رساند.
اخلاق در قرآن
اخلاق در قرآن