پس در واقع وقتى شيطان هواى نفس راتاييد مى كند نقش كمك و معد را دارد. اگر هواى نفس نمى داشتيم، شيطان توان نداشت آن را در ماايجاد كند و چون داريم هنگامى كه در نفس خويش خواستهاى داشته باشيم و دنبالش برويم شيطان همان را تزيين و تاييد مىكند تا ما بيشتر به آن جذب شويم. و نتيجه كار شيطان، غفلت از خدا، دورى از ياد خدا، جذب شدن به دنيا و جلب توجه بيش از حد به ماديات است.
انسان وقتى تحت تأثير وسوسههاى شيطان، توجهش به ماديات و لذايذ دنيا جلب شد از خدا غافل مى شود و در دل او جايى براى او باقى نمىماند در قرآن در اين زمينه آمده است كه:
«ماجَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ فى جَوْفِه(1)
خداوند براى هيچ كس، دو دل در درونش قرار نداده است.
كسانى كه دنبال شيطان مى روند و حلقه عبوديت و بردگى وى راگردن مىنهند كمكم شيطان بر آنان مسلط مى شود و عامل اين تسلط سوء اختيار خود ايشان است چنانكه، خداوند در اين زمينه مى گويد:
«اِنَّما سُلْطانُهُ عَلىَ الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»(2)
تنها تسلط وى (شيطان) بر كسانى است كه ولايت او را مى پذيرند و آنانكه بوسيله او (نسبت به خدا) مشرك باشند.
و نيز مىگويد:
«اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ لِلَّذينَ لايُؤْمِنُونَ.»(3)
ما شياطين را دوستان كسانى قرار دادهايم كه ايمان نمىآورند.
يعنى، ايشان به اختيار خود ايمان نمىآورند و بدين وسيله زمينه را فراهم مىكنند تا شيطان بر آنان مسلط شود. و نيز در آيه ديگرى مىگويد:
«وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَلَهُ قَرينٌ.»(4)
و آنكه از ياد خدا چشم پوشد براى او شيطانى را برانگيزيم پس او برايش همدم باشد.
اخلاق در قرآن
عوامل كلى سقوط اخلاقى