«اَفَكُلَّما جائَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُكُمُ اِسْتَكْبَرْتُم»(1)
آيا پس هرگاه پيامبرى آنچه را كه خواسته شما نيست برايتان آورد سرپيچى كرديد.
اگر پيامبر آنچه را كه دلخواه شما است بياورد مخالفتى نداريد و از نظر شما پيامبر خوبى است؛ ولى، اگر از شما چيزى را بخواهد كه تمايلى به آن نداريد زير بار نمىرويد، كه ريشه همه انحرافات انسان و مشكل اصلى اطاعت و بندگى انسان از خدا در اينجاست و اگر نه اطاعت انبياء در آنجا كه مطابق ميل و خواسته انسان باشد هنرى نيست و انسان هم با آن مخالفتى ندارد، آنجا كه كششى به سوى مخالف دارد بايد راه درست را انتخاب و گرايش صحيح را تقويت و با اراده خويش آن را ترجيح دهد و نفس را مهار كند تا از اين رهگذر بتواند ارزش خويش ظاهر سازد.
بنابراين، گرچه هواهاى نفسانى، متعدد و گوناگون هستند و در زمينه هر يك از صفات انسان يكى از آنها مطرح است، بطور كلى مىتوان گفت: راه تحصيل ارزشها آن است كه هواى نفس را نخست بشناسيم و سپس با آن به مبارزه پردازيم.
اكنون، پس از توضيحات فوق مىتوان در يك عبارت كلّى چنين گفت: كه اگر از ميلهاى غريزى و كششهاى كور كه فقط ارضاء خود را مىخواهد و بس، پيروى كرديم بدون آنكه فكر كنيم نتيجه بعدى آن چه مىشود و غرض ما صرفاً لذّات آنى باشد اين هواى نفس است؛ امّا اگر تأثير آن را در روح و سرنوشت خويش و رابطه با خدايمان، مورد توجّه و دقّت قرار داديم و سپس تصميم گرفتيم و گرچه تصميم نهايى ما در نهايت همان باشد كه خواسته غريزه است، عمل به چنين تصميمى ديگر پيروى از نفس و هواى نفس نخواهد بود؛ چون در اين صورت، انگيزه ما فقط غريزه نيست؛ چرا كه محاسبه كردهايم و با دقت در نتيجه و آينده كار، راه خويش برگزيدهايم و چنانچه نتايج سوئى بر آن بار مىشد به آن كار دست نمىزديم. اكنون، در حقيقت ما همان كار غريزى را انجام مىدهيم و همان ارزش اخلاقى پيدا مىكند و اين به خاطر انگيزه آن كار است كه قبلا گفتهايم: روح ارزش اخلاقى، «نيّت» است. و در عبارتى كوتاهتر ملاك هواى نفس اين است كه غريزه كور و مرزناشناس ارضاء شود و نقطه مقابلش اين است كه هنگام ارضاء غريزه، عقل بكار گرفته شود.
اخلاق در قرآن
عوامل كلى سقوط اخلاقى