صفحه ١٨٠

انسان رزمگاهى است بين نفس و عقل، و پيروى از نفس با يك مفهوم ارزشى منفى معرفى مى‌شود. و هواى نفس هم يعنى خواسته آن؛ ولى، از آنجا كه نفس مفاهيم مختلفى دارد و احياناً، منشأ اشتباه و خلط اصطلاحات مى‌شود، لازم است اين اصطلاحات و مفاهيم و تفاوتهاى آنها را روشن كنيم.
   قرآن در جايى مى‌فرمايد:
      «عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُم»(1) (مواظب خودتان باشيد)
   و در جاى ديگرى مى‌فرمايد:
«يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعى اِلى رَبِّكَ راضِيَةً مَرْضِيَّةً.»(2)
اى نفس آرامش يافته! بازگرد به سوى پروردگارت در حاليكه (از او) راضى (و در نزد او) مرضى هستى.
   و در آيه ديگرى از نفس لوّامه سخن مى‌گويد:
      «وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَة»(3)
   و سرانجام در آيه ديگرى از نفس اماره سخن به ميان مى‌آورد كه:
«اِنَّ النَّفْسَ َلاَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى»(4)
محقّقاً نفس بسيار به (انجام) زشتى فرمان مى‌دهد مگر آنچه را كه پروردگارم رحم كرد.
   نفس در يك اصطلاح فلسفى نيز به معنى روح به كار رفته است و بنابراين كاربردهاى گوناگون قرآنى و فلسفى دارد كه منشأ اشتباه مى‌شود.
   اين نفس چيست كه منشأ فسادها و شرور است و نبايد به خواسته‌هايش گوش فرا دارد و چه فرقى دارد با نفس مطمئنه كه خطاب «ارجعى الى ربك راضيه مرضيه» متوجه او مى‌شود؟
   در اين زمينه برخى از بزرگان گفته‌اند: ما دو نفس داريم يك خود طبيعى و يك خود انسانى يا خدايى. بعضى ديگر هم براى نفس به وجود مراتب متعدد باور داشته‌اند و كسان ديگرى نيز