خواسته اوست و نه تنها انسان بلكه هر موجود ذىشعور، طالب لذّت خويش مىباشد و انسان با علم حضورى و شهودى، اين حقيقت را درك مىكند. هيچ كس را به خاطر اينكه طالب لذّت و سعادت خويش است نمىتوان سرزنش كرد؛ چون اين يك حقيقت فطرى و جبرى است، از دائره اختيار انسان خارج خواهد بود و اصولا، هستى او چنين بوده و خداوند او را اينگونه آفريده است و به خاطر همين ويژگى در حوزه اخلاق نيز قرار نمىگيرد.
ما در بررسى قرآن به اين نكته برمىخوريم كه براى وادار كردن مردم به انجام كار خوب، تهذيب اخلاق و تزكيه نفس، آنان را اينگونه بشارت داده و تشويقشان مىكند كه در اثر تزكيه و تهذيب، به فلاح و رستگارى مىرسيد، ولى نسبت به خود فلاح و رستگارى هيچگاه تشويق و حتى مستقيماً امر نمىكند. بنابراين، در قرآن گرچه ما به تعبير صريحى درباره هدف نهايى برنمىخوريم كه مثلا، بگويد: انسان يك مطلوب نهايى دارد و خواه و ناخواه آن را دنبال مىكند ولى با توجّه به تحليلى كه قبلا، در اين زمينه انجام شد و گفتيم: انجام هر كارى را مىشود با ذكر كار ديگرى به عنوان هدف آن تعليل و آن كار ديگر را نيز با ذكر هدف آن توجيه كرد، اين تحليل زنجيروار سرانجام به نقطهاى پايان مىيابد و به جايى مىرسيم كه علّتبردار نيست. آرى با توجّه به اين تحليل مىتوان گفت: قرآن نيز چنين مسيرى را طى كرده و نهايتاً، چنين مفاهيمى را كه علّت بردار و واسطه تأمين هدف ديگر نيستند و با هدف نهايى منطبق مىشوند مطرح مىكند، مفاهيمى چون سعادت، صلاح، فوز و فلاح كه خيلى به هم نزديك هستند. و از آنجا كه مفاهيم فوق در زبان فارسى هم رواج دارند و كاملا با آنها آشنا هستيم، به بررسى لغوى، ريشهيابى و بيان سير تحول آنها نيازى نيست؛ چراكه، ما هم مفهوم سعادت و گاهى به جاى آن، مفاهيم خوشبختى و نيكبختى و نيز مفهوم فلاح و رستگارى و فوز و كاميابى را معمولا، بكار مىبريم كه هريك از آنها از لطافت و ويژگى خاصى برخوردارند. مثلا در مفهوم فلاح و رستگارى اين نكته نهفته است كه انسان پيوسته در زندگى خود گرفتار است يا موانعى وى را از رسيدن به هدفش باز مىدارد وقتى اين موانع را كنار بزند و به مطلوب خويش برسد مىگويند: رست يعنى، رها شد. پس رستگارى، يعنى خلاصشدن از گرفتارى، ملازم با سعادت است و هنگامى كه انسان با چيز ناملايم و ناخوشايندى برخورد ندارد، خوشبخت خواهد بود.
در توضيح مفهوم سعادت، مىتوان گفت: سعادت و لذّت خيلى به هم نزديك و قريب
اخلاق در قرآن
اصول موضوعه در علم اخلاق