صفحه ١٦٧

در حقيقت خود را فراموش كند. كه خداوند درباره اينان فرموده است:
      «نَسُواللّهَ فَاَنْسيهُمْ اَنْفُسَهُم».
   فراموشى از خدا و غفلت از مبادى ايمان، سبب مى‌شود كه انسان خود را فراموش كند و در واقع به حيوان تبديل شود.
سير در آفاق و انفس و مطالعه تاريخ زندگى اقوام و گذشتگان انسان را از چنين غفلتى خارج مى‌كند و سبب مى‌شود تا انسان، داراى دل و چشم و گوش شود چنانكه قرآن خود مى‌گويد:
«اَفَلَمْ يَسيرُوا فِى‌اْلاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لاتَعْمَى اْلاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبَ الَّتى فِى‌الصُّدورِ.»(1)
آيا گردش نكرده‌اند در زمين تا براى ايشان دلهايى باشد كه به آنها بينديشند يا گوشهايى كه بدانها بشنوند آرى ديده‌ها كور نيست بلكه دلهاى (جا گرفته) در سينه‌ها كورند.
   آرى اگر انسان دنبال شهوات خودش باشد و با يك تعبير عرفى صريح و روشنگر و گزنده «سر در آخور» باشد چنانكه قرآن نيز چنين تعبير را دارد در آنجا كه فرموده است:
      «يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ اْلاَنْعام».(2)
   يعنى پيوسته در اين فكر با شد كه چه بخورد، چه بپوشد، چه بنوشد و چه لذّتى كسب كند چنين شخصى چشم و گوش انسانى ندارد و دل انسانى برايش باقى نمانده و قرآن درباره اينان با تعبير توبيخ‌آميز مى‌گويد:
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ اْلاَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ.»(3)
بگذارشان بخورند و كام جويند و آرزوها(ى‌بلند) مشغولشان دارد كه بزودى (بدى كار خويش را) مى‌فهمند.
   براى آنكه چنين كسى بتواند دل خويش را انسانى كند بايد تا حدى از اين لذت‌پرستى و كامجويى افراطى خارج شود. به خود برگردد و با خويش خلوت كند و نسبت به وضع زندگى و آينده خود در انديشه فرو رود تا راه درست زندگى را باز يابد. بنابراين معنى سير در زمين كه اين همه در قرآن تكرار و بر آن تأكيد شده، صرفاً گردش جمسى و حركت به وسيله ماشين و