صفحه ٥٤

گاه در مسايل حكومت با او مشورت مى‌شد با دورانديشى و دل‌سوزى هرچه تمام‌تر، مصلحت خلفا و جامعه مسلمين را گوشزد مى‌نمود. در اين باره، داستان‌هاى فراوانى وجود دارد؛ براى مثال، خليفه دوم با اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مورد جنگ با امپراتورى ايران مشورت نمود و حضرت راهنمايى‌هاى بسيار سازنده‌اى را ارائه فرمودند.(44) آن بزرگوار در مدت 25 سال بعد از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، از نصيحت، خيرخواهى و دل‌سوزى براى مسلمين و در راستاى اجراى احكام اسلامى كوتاهى نمى‌كردند؛ هر چند نصايح آن حضرت غالباً مورد قبول واقع نمى‌شد. از جمله آن موارد قضيه اعتراض مسلمين نسبت به خليفه سوم بود. مسلمانان از سرزمين مصر، عراق و ساير بلاد اسلامى خواهان عزل خليفه و در صورت استنكاف، خواهان قتل او بودند. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)وساطت نمود و به عنوان نماينده شورشيان با عثمان به گفتگو نشست. ايشان به خاطر حفظ مصالح اسلامى اين نمايندگى را پذيرفتند و به خانه عثمان تشريف بردند. (اگر چه عده‌اى از همان افرادى كه به خانه عثمان هجوم آوردند بعداً «پيراهن عثمان» را بهانه قرار دادند و آن حضرت را از طرفداران قتل عثمان معرفى نمودند!!) در اين‌جا به قسمتى از گفتگوى حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) با عثمان اشاره مى‌كنيم:

 3. گفتگوى اميرالمؤمنين(عليه السلام) با عثمان
إنَّ النّاسَ وَرائى و قدِ اسْتَسْفَرونى بَيْنَكَ و بَيْنَهُم، وَ وَ اللّهِ ما أَدْرى ما أَقولُ لكَ! ما أَعرِفُ شَيْئاً تَجهَلُهُ، و لا أدُلُّكَ عَلى أمر لا تَعْرِفُهُ،... فَاللّهَ اللّهَ فى نَفسِكَ! فإنَّكَ ـ و اللّهِ ـ ما تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى، و لا تُعَلَّمُ مِنْ