صفحه ٢١٢

مى‌توان در ابتدا نيازهايى را مد نظر قرار داد كه در زندگى فردى قابل درك است. سپس اين نيازها را در سطحى وسيع‌تر، يعنى زندگى اجتماعى، در نظر گرفت، و در نهايت اين مسأله را مورد تحليل قرار داد كه اساساً چه نوع فعاليت‌هاى اجتماعى بايستى در راستاى تأمين اين نيازمندى‌ها شكل گيرد، و در چه مواردى به «حكومت» و «دولت» احتياج داريم.

 2. اختلاف نگرش دينى و لاييك در شناخت انسان
از جمله نيازهايى كه به طور طبيعى براى همگان قابل تشخيص است «گرسنگى» است. نوزاد انسان به محض تولد و در ساعات اوليه زندگى نياز به غذا را درمى‌يابد. انسان با رشد تدريجى خويش نيازهاى ديگرى را نيز درك مى‌كند؛ مانند: پوشاك، مسكن و همسر. عموم نيازهاى مادى از اين قبيل هستند؛ يعنى يا از ابتداى زندگى قابل احساس و درك‌اند و يا با رشد تدريجى بشر شناخته مى‌شوند. علم هم تاكنون بسيارى از راه‌هاى لازم براى پاسخ‌گويى به اين نيازها را شناخته و آنها را در اختيار بشر قرار داده است. در اين كه دولت‌ها بايد براى تأمين نيازهاى مادى مردم و جامعه تلاش كنند تقريباً هيچ اختلافى نيست. از اين رو تمام دولت‌ها تأمين نيازهاى مادى مردم را وظيفه خود مى‌دانند. هر دولت و هر سيستم حكومتى در دنيا وزارت‌خانه‌هايى هم‌چون: كشاورزى، صنعت، مسكن، نيرو، راه، تجارت، بهداشت و غيره دارد. نياز به اين گونه امور كاملا براى مردم ملموس و محسوس است.
اما آيا نيازهاى انسان در «نيازهاى مادى» خلاصه مى‌شود يا نيازهاى ديگرى نيز در ميان است؟ اين جا است كه اختلافى اساسى بين حكومت‌هاى دينى و حكومت‌هاى مادى و لاييك پيدا مى‌شود. حكومت‌هاى دينى در پى اجراى احكام دينى و ارزش‌هاى الهى در جامعه هستند؛ در حالى كه اين امر در حكومت‌هاى مادى و لاييك هيچ جايگاهى ندارد. اين اختلاف به اختلاف در شناخت انسان بازمى‌گردد.
به طور كلى دو نوع نگرش در باره «انسان» وجود دارد كه تنها مربوط به دوره‌هاى اخير هم نيست، بلكه از گذشته بسيار دور نيز اين دو نگرش كلى وجود داشته است. يك گرايش اين است كه انسان تنها همين بدن مادى است و حيات انسان با تولد از مادر آغاز و با مردنش پايان مى‌پذيرد! زندگى جز همين زندگى در دنيا نيست و وجود ما در همين چند سال بين تولد و مرگ خلاصه مى‌شود.